دانلود کتاب ادب شناسیدانلود کتاب ادب شناسی

دانلود کتاب ادب شناسی : ادبیات و تحقیق ادبی نویسنده: سید محی الدین هاشمی مترجم: نعمت الله اندر

برای دانلود مستقیم کتاب اینجا کلیک کنید

منبع: کتابناک

انواع ادبی چیست؟

انواع ادبی، در ردیف نظامهایی از قبیل سبک شناسی و نقد ادبی، یکی از اقسام جدید علوم ادبی و یا به قول فرنگی ها یکی از شعبه ها و مباحث نظریه ادبیات Theory of literature است. موضوع اصلی آن طبقه بندی کردن آثار ادبی از نظر ماده و صورت در گروه های محدود و مشخص است.

اگر بخواهیم به ادبیات هم از دیدگاه عملی نگاه کنیم، باید بتوانیم آثار ادبی را طبقه بندی کنیم و انواع مشابه آثار ادبی را در طبقات مخصوصی قرار دهیم . زیرا مهمترین مختصه علم این است که می تواند طبقه بندی کند. این مهم در ادبیات به وسیله انواع ادبی صورت می گیرد.اما در انواع ادبی هدف اصلی طبقه بندی کردن بر حسب ساختمان آثار ادبی و مختصات درونی و ساختاری آنهاست. باید خاصه های مشترک دسته یی از آثار ادبی را استخراج کرد و وجوه تفارق را با دسته های دیگر نشان داد، و این هدفی دشوار و دیریاب است از این رو ناچار، گاهی به طبقه بندی کردن بر حسب صورت (مثلا تعداد ادبیات و وضع قافیه) بسنده می شود.

در ادبیات غرب از تلفیق تراژدی ـ کمدی Tragicomedy به وجود آمده است که ارسطو در کتاب فن شعر از آن سخن نگفته بود؛ و یا در ادبیات ما مولانا از تلفیق غزل و مثنوی، قالب غزل ـ مثنوی را بر ساخته است که بدیع نویسان سنتی از آن سخن نگفته اند و یا سعدی در قالب حماسی قصیده، به ادب تعلیمی (پند و اندرز) پرداخته است و از این رو در مختصات قصیده تغییراتی وارد کرده است.

شاهنامه از آن جا که به طرح داستان های اساطیری و ملی قوم ایرانی پرداخته است، جنبه حماسی دارد و حماسه، شعر بلند روایی است. فردوسی برای طرح مطالبی مفصل ـ حدود شصت هزار بیت ـ ناچار بوده است قالب مثنوی را برگزیند. هم چنین در سده های نخستین ادب فارسی که تفوق با آثار حماسی بود قالب قصیده رواج داشت و بعدها به عللی که مشروحا در مباحث تاریخ ادبیات و سبک شناسی مذکور است، ادب غنایی که در غزل متجلی می شود جای حماسه و قصیده را گرفت.

تینیاف Tynyanov یکی از فرمالیست های روسی می گوید :

«مساله تاریخ ادبیات و بحث تحول ادبیات، همان بحث جانشینی فرم های ادبی است.»

سلسله مراتب نوع یا نظام نوعی gener – system در دوره های سبکی ما کم و بیش چنین است :

سبک خراسانی : قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی، ترکیب و ترجیع بند، غزل

سبک عراقی : غزل، مثنوی، رباعی، قصیده، قطعه، ترکیب و ترجیع بند

سبک هندی : غزل، مثنوی، قصیده، قطعه

به نظر ما بهتر است بگوییم انواع، گاهی در دورانی مورد بی توجهی و غفلت قرار می گیرند، اما ممکن است در ادوار بعد دوباره تجدید حیات کنند، مثلا غزل بعد از رواج شعر نو مورد بی توجهی قرار گرفت؛ اما امروزه دوباره مرسوم شده است. چنانکه غزل امروزی تحت تاثیر شعر نو، تحول و تکاملی یافته است.

دیگر از مباحث انواع ادبی، بحث پیدایش انواع است که در آن از پیدایش و حتی تاریخچه انواع ادبی سخن می رود. برخی از اشعار نو مثلا «پریا»ی احمد شاملو بر مبنای ترانه های عامیانه ساخته شده است و یا جمال زاده و صادق هدایت در نگارش برخی از داستان های خود، از مایه های ساختاری داستان های عامیانه*وفولکلوریک*استفاده کرده اند.

می توان آثار و انواع ادبی قدیم را به شکل و صورت آثار و انواع جدید ادبی در آورد. استفاده از عناصر کهن هنری، در موسیقی و تئاتر هم مرسوم است.

آیا همه انواع ادبی در نزد همه اقوام وجود داشته است؟ مسلما خیر، چنان که نوع ادبی داستان کوتاه در ایران، بر اثر تقلید از نمونه های غربی، بعد از مشروطیت به وجود آمده است و قالب رباعی در ادبیات قدیم عربی وجود نداشته است. این بحث ممکن است به این جا منجر شود که اقوام مختلف کدام یک از انواع را از یکدیگر تقلید کرده اند؛ چنان که یک نظریه در باب پیدایش رباعی این است که از شعر اقوام ترک و چینی تقلید شده است.

به خوبی مشهود است که این در ادب، تا کنون از دیدگاه انواع ادبی مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است، مثلاً با توجه به این که اکثر اشعار دیوان کبیر مولانا در قالب غزل است، چنین به نظر می رسد که دیوان مزبور از نوع ادب غنایی باشد؛ اما دقت بیشتر، ما را به برخی از مختصات حماسی در غزلیات آن راهنمایی می کند، چنانکه باید برای آنها به نوع مختلط غنایی ـ حماسی قایل شد. حضور عناصر حماسی در متون عرفانی گاهی به حدی زیاد است که به ناچار باید به نوعی حماسه که آن را می توان حماسه عرفانی نامید قایل شد.

یک اثر حماسی ممکن است تمام مختصات حماسه را نداشته باشد یا چیزهایی بر سری داشته باشد.

مشکل دیگر این است که کار انواع ادبی، طبقه بندی آثار صرفا ادبی است؛ اما در مطالعات ادبی گاهی با آثار مهمی سرو کار داریم که از دیدگاه ماده ادبیات کاملا جزو ادبیات محسوب نمی شوند؛ اما از نظر ماده جزو تاریخ محسوب می شوند. و به همین ترتیب آثار متعددی را می توان نام برد که بیشتر، از جنبه های فلسفی یا عرفانی مورد توجه اند تا از نظر ادبی، و باید مسامحه آن ها را در نوع ادب تعلیمی قرار داد. آثاری از قبیل مثنوی معنوی یا سیر العباد الی المعاد که به اصطلاح جزو شعر علمی هستند و تفکر خاصی را آموزش می دهند. در ادبیات قرون وسطایی هر ملتی دیده می شود که برخی از فرمهای ادبی در خدمت موضوعات غیر ادبی اند.

آثاری که جزو فرعی یک طبقه بندی کلی هستند مثلا نوول نامه یی یا نوول تاریخی زیر مجموعه نوع نوول محسوب می شوند.

گاهی خاصه های اصیل یک نوع در اثری بیشتر و قوی تر و در اثر دیگر کمتر و کم رنگ تر است. هر اثر حماسی تحقق بالفعلی از تفکر و زبان حماسی است، اما تفکر و زبان حماسی، یک امکان بالقوه است.

از این رو باید گفت که هر اثر حماسی نسبت به خود حماسه نسبت خصوص و عموم دارد. بدین ترتیب هر نوع ادبی، مجموعه نامحدودی از آثار ادبی است. پس در حقیقت نمی توان گفت که فلان اثر حماسه است، بلکه باید گفت از آثار حماسی است، یا عضو و شاخه یی از حماسه است.

ممکن است اثری امروزه زنده باشد، اما نوع آن رایج نباشد؛ مثلا کلیله و دمنه امروزه تا حدی خوانده می شود اما نوع فابل مرسوم نیست، یا گلستان هنوز خوانده می شود حال آنکه شیوه ادبی آنکه یکی از فروع مقامه نویسی و نثر موزون است رایج نیست.

یکی از مسایل غامض ادبی، بیان تشابهات و فروق مفهوم سبک و نوع است.

اهمیت کدام نوع ادبی بیشتر است؟ ارسطو تراژدی را از حماسه برتر می دانست، و افلاطون حماسه را بر تراژدی ترجیح می داد. در دوره رنسانس حماسه را عالی ترین نوع از انواع ادبی می دانستند و امروزه نوع رمان را بر همه انواع ترجیح می نهند. در مبحث انواع ادبی واضح است که برخی از انواع مانند حماسه و غنا و تراژدی و کمدی از انواع دیگر گسترده تر و مهم تر هستند و بسیاری از انواع فرعی را می توانند شامل شوند.

انوری قصیده پرداز قرن ششم یک جا مسائل روانی و یک جا مسائل اجتماعی را در پدید آمدن انواع شعر خود موثر دانسته است :

خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب

فکرتی تیز و ذکائی رام و طبعی بی خلل

ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح

وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل

در حماسه ممکن است به کنش های تراژیک هم برسیم، اما اصل بر دلاوری ها و سلحشوری ها و ایجاد افتخار و دادن امید به یک قوم و ملت است.

سابقه انواع ادبی

سابقه انواع ادبی مثل غالب علوم ادبی به آثار ارسطوی یونانی و هوراس Horace رومی می رسد. در فن شعر آنان، حماسه و تراژدی دو نوع عمده اند، هر چند ارسطو از ادب غنایی Lyric بحث نمی کند، ولی به طور کلی می تو ان گفت انواع عمده ادبی در نزد قدمای غرب عبارت بود از :*

۱ـ نوع حماسی ۲ـ نوع غنایی ۳ـ نوع نمایشی که خود دو گونه است :

الف) سوگنامه یا تراژدی ب) شادی نامه یا کمدی

در دوران معاصر، انواع جدیدی به انواع ادبی سابق افزوده شد، داستان بلند، داستان کوتاه، بیوگرافی، مقاله نویسی و از این قبیل. علاوه بر این، هر نوع ادبی Genre، اجناسی Species هم دارد که بعضا در قدیم محلوظ نظر نبوده اند، چنان که انواع و اقسام تراژدی یا حماسه یا غزل داریم که برخی در قدیم شناخته شده نبوده است. به هر حال نوع ادبی می تواند فروعی داشته باشد، چنان که مثلا شهر آشوب از فروع هجو است.

نظریات مختلف درباره طبقه بندی کردن انواع ادبی

شاید غیر علمی ترین طبقه بندی کردن، طبقه بندی آثار ادبی به نظم و نثر باشد، زیرا در آن به خاصه های ماهوی ادبیات توجه نمی شود. آن گاه نظم را به شعبی و نثر را نیز به شعبی تقسیم کرده اند و غالبا به مشخصات ظاهری توجه داشته اند. از طرف دیگر این تقسیم بندی بسیار قدیمی است و در نزد همه اقوام معمول است و به هر حال در ادبیات هر قومی از لحاظ صورت بین نظم و نثر تفاوت است.

در باب این که نقد ادبی را می توان یک نوع ادبی دانست یا خیر، بهتر است به این مساله توجه داشته باشیم که درمباحث ادبی، ما با دو مفهوم علوم ادبی. مقصود از آثار ادبی، نوشته هایی است که اصاله و بالذات ادبی هستند، مثل رمان و شعر و در آنها جنبه خلاقیت مطرح است. مقصود از علوم ادبی آثاری است که درباره ادبیات نوشته می شوند، علوم ادبی نظامهایی هستند که ادبیات را بررسی می کنند مثل نقد ادبی، تاریخ ادبیات، انواع ادبی و غیره.

جالبترین و جدیدترین کوشش در تئوری انواع ادبی مباحث نورتروپ فرای ادیب معروف کانادایی(۱۹۹۰ ـ ۱۹۱۲) در کتاب تشریح نقد ادبی است او به چهار نوع عمده ادبی معتقد است : نمایشی، پهلوانی، هجایی و غنایی؛ اما مساله این است که هر کدام از این انواع را به یکی از فصول سال و اوقات شبانه روز که بیانگر دوره یی از تاریخ زندگی بشر است مربوط می کند؛ بهار و سحر با تولد و طفولیت و تابستان و ظهر با شباب و خزان و غروب با پیری و مرگ و زمستان و شب با فنا و زوال متناظرند.

نقد نوعی یا نقد بر مبنای انواع ادبی

در نقد نوعی آثار هنری را بر مبنای قالب یا سبک یا موضوع تقسیم می کنند، مثلا در سینما می گویند : فیلم جنایی، فیلم تاریخی، فیلم وسترن … نقد نوعی در ادبیات بدین معنی است که در مطالعه اثر توجه داشته باشیم که نوع ادبی آن اثر کدام است و در این نوع، بر حسب سنت چه قراردادهایی باید ملحوظ شود.

نقد نوعی سابقه یی کهن دارد و در حقیقت یک طریقه سنتی در برخورد با آثار ادبی است منشا آن به فن شعر ارسطو می رسد.

روش تکامل به دلایلی مشابه با آن در سلسله مراتب موجودات، مهره داران را برتر از نرم تنان می دانند، موجب تهیه سلسله مراتبی در انواع می شود.

تمییز انواع ادبی

کوتاه سخن آن که اولا همیشه نمی توان نوع ادبی یک اثر را با دقت و صراحت مشخص کرد و ثانیا کمتر اتفاق می افتد که بتوان اثری را با ذکر نوع آن چنان که باید و شاید معرفی کرد. هنوز تقسیم بندی های ما و مصطلحات انواع ادبی، جامع و مانع نیستند.

گلستان سعدی از نظر صورت تلفیقی از مقامه و مناجات مسجع خواج عبدالله است و نه این است و نه آن. و از نظر معنی، ادبیات تعلیمی است که در آن حکایت پردازی هم شده است.

نوع، سبک، ساخت، شکل

نظریه انواع خیلی بحث برانگیز و تبیین مشابهات و فرق های نوع با مفاهیم دیگر نزدیک به آن باریک و دشوار است، چنان که بسیار اتفاق می افتد که مفهوم نوع با سبک و ساخت و شکل در هم می آمیزد.

به نظر می رسد که نوع بیشتر ناظر و متکی به معنی و سبک بیشتر ناظر و متکی به صورت باشد. کلیله و دمنه به لحاظ نوع، ادب تعلیمی تمثیلی است اما به لحاظ سبک نثر فنی تمثیلی است.

انواع ادبی در ایران

تقسیم بندی غریبان که مبتنی بر آرای ارسطو (وهوراس) در کتاب فن شعر است، بیشتر جنبه معنایی دارد و از این رو جهانی است. اما تقسیم بندی ما در ایران بیشتر صوری بوده است و مثلا شعر را با توجه به تعداد ادبیات و وضع قافیه ها و به اصطلاح رنه ولک از روی شکل بیرونی به غزل، قصیده و قطعه و رباعی تقسیم کرده ایم. نقص این طبقه بندی این است که شعر را به لحاظ معنی بررسی نمی کند. مثلا در قالب غزل، هم غنا می بینیم و هم عرفان و هم سیاست و هم وصف.

در شرح این ده شیوه نوشته اند که مقصود «نسیب و تشبیب، مفاخره، حماسه، مدح، رثا، هجا، اعتذار، شکوی، وصف، حکمت و اخلاق است.»

در قابوسنامه می خوانیم : «آن سخن که گویی اندر نوع نخستین عنصرالمعالی یعنی مدح و غزل (تغزل، شعر غنایی) و هجا از بقیه مهمتر بوده است.

این انواع را می توان به نحو زیر به صورت مرتب تر و علمی تر بیان کرد :

۱ـ غنایی مقصود از نسیب و تشبیب (و غزل) همان تغزل است که جنبه غنایی دارد.

۲ـ حماسی، مفاخره و مدح ماهیت حماسی دارند.

۳ـ هجایی، طنز در این قسمت قرار می گیرد.

۴ـ روایی، وصف از فروع آن است.

۵ـ تعلیمی، حکمت و اخلاق (زهد) جنبه تعلیمی دارند.

اما نثر، در کتب ما از نثر مرسل (ساده) و مسجع (موزون) و فنی و مصنوع ( که یک نوع آن ترسل است) سخن رفته است و این تقسیمات هم بیشتر صبغه سبک شناسانه دارد.

در کتب قدیم هیچ گاه مستقلا به بحث در انواع ادبی نپرداختند و این وضع تا دوران ما هم چنان ادامه داشته است.

انواع حماسه

حماسه ها را به اعتبارهای مختلف از قبیل قدمت و موضوع تقسیم کرده اند :

تقسیم بر حسب قدمت

۱ـ حماسه های سنتی که به آنها حماسه های ابتدایی یا نخستینه و حماسه های شفاهی نیز گویند.

مثل ایلیاد، اودیسه، مهابهاراتا، رامایانا، ایاتکار زریران، شاهنامه فردوسی، گرشاسپ نامه اسدی، بهمن نامه، برزونامه.

حماسه های سنتی را اصیل ترین انواع حماسه دانسته اند.

۲ـ حماسه های ثانوی یا حماسه های ادبی که به صورت استادانه یی، بر مبنای حماسه های ادبی که به صورت استادانه یی، بر مبنای حماسه های قدیمی ساخته شده اند.

مثل اِنه ئید ویرژیل که بر مبنای ایلیاد و اودیسه ساخته شده اند و بهشت گمشده میلتون که حماسه یی مسیحی است.

۳ـ حماسه های متاخر یا سومین که از روی حماسه های ثانوی، در ادوار متاخر ساخته شده است. مثل رستم و سهرابی که ماتیو آرنولد شاعر انگلیسی، بر مبنای رستم و سهراب شاهنامه ساخته است.

تقسیم بر حسب موضوع

۱ـ حماسه اساطیری که قدیمی ترین و اصیل ترین نوع حماسه است. مثل حماسه سومری گیل گمش و بخش اول شاهنامه فردوسی ( تا داستان فریدون). قسمت هایی از ایلیاد و اودیسه، قسمت هایی از تورات، رامایانا و مهابهاراتا را هم می توان جزو حماسه های اساطیری دانست.

۲ـ حماسه های پهلوانی که در آن از زندگی پهلوانان سخن رفته است.حماسه پهلوانی ممکن است جنبه اساطیری داشته باشد؛ مثل زندگی رستم در شاهنامه و ممکن است جنبه تاریخی داشته باشد، مثل ظفرنامه حمدالله مستوفی و شهنشاهنامه صبا که قهرمانان آنها وجود تاریخی داشته اند.

۳ـ حماسه های دینی یا مذهبی که قهرمان آن یکی از رجال مذهبی است و ساخت داستان حماسه بر مبنای اصول یکی از مذاهب است؛ مثل کمدی الهی دانته، خاوران نامه ابن حسام (شاعر قرن نهم) خداوند نامه ملک الشعرا صبای کاشانی.

۴ـ حماسه های عرفانی که در ادبیات فارسی فراوان است. در این گونه حماسه، قهرمانان بعد از شکست دادن دیو نفس و طی سفری مخاطره آمیز در جاده طریقت، نهایه به پیروزی که همانا حصول به جاودانگی از طریق فنا فی الله است، دست می یابند. مثل حماسه حلاج در تذکره الاولیا. منطق الطیر. بهگوت گیتا را هم که از متون مذهبی هند محسوب می شود، گاهی حماسه عرفانی خوانده اند.

ادبیات یونانی : ایلیاد و اودیسه

ایلیاد در ۲۴ فصل، شرح هفته های آخر جنگ های ده ساله یونان و تروا است. پاریس پسر شاه تروا، هلن، شاهزاده زیبای یونان را از نزد شوهرش ربوده است و این کار، یونانیان را به جنگ با مردم تروا می کشاند.

اودیسه، ۲۴ سرود دارد. اولیس یکی از پهلوانان یونانی جنگ تروا در راه بازگشت به وطن دچار سرگشتگی ها و گرفتاری هایی می شود، مردم می پندارند که او مرده است. برخی بر آنند تا با همسر زیبای او پنه لوپ ازدواج کنند. اولیس، ناشناس به زادگاه خود بر می گردد و خواستگاران سمج را به عقوبت می رساند.

ادیسه

ادیسه نیز اثر هومر و شامل ۲۴ سرود است. به عقیده یونانیان خدایان طرفدار تروا، در راه بازگشت پهلوانان یونانی مانعی ایجاد کردند و در این باره داستانهایی بر سر زبانها بود. ادیسه ماجراهای اودوسئوس (اولیس) در راه بازگشت از جنگ های تروا به سرزمین مادریش ایتاکا (انطاکیه) است.

منشا ادب غنایی

شعر غنایی در دو معنی به کار می رود :
۱ـ اشعار احساسی و عاطفی. ۲ـ اشعار عاشقانه

در ادبیات ما بیشتر این معنی دوم معروف است و لذا ما محور بحث را بر آن می نهیم. برخی از منتقدان اصل اشعار عاشقانه را به روابط مرد و زن در دوران مادرسالاری ـ که جامعه تحت حکومت زن بود ـ مربوط کرده اند.

زیر بنای ادبیات عرفانی هم از این دیدگاه همان ادب غنائی است.

ادبیات غنایی داستانی

چنان که قبلا گفته شد، شعر غنایی در تعریف ادبای غرب، شعری کوتاه و غیرروایی است و اگر بلند باشد به آن شعر غنایی نمایشی می گویند. در ادبیات فارسی، چندین منظومه عالی غنایی داستانی وجود دارد مثل ویس و رامین، لیلی و مجنون و خسرو و شیرین که بلند و روایی هستند و داستانی عاشقانه را روایت می کنند.

در این داستان ها موضوع اصلی بیان حالات و احساسات مربوط به وصال و فراق است.

باید به این نکته نیز توجه داشت که در ادب حماسی شاعر معمولا در داستان تصرف نمی کند و به هر حال کمتر احساسات و عواطف خود را بروز می دهد و همین طور است در ادب دراماتیک، اما در ادب غنایی، شاعر امیال و آرزوهای خود را در مواقع مناسب در قصه دخالت می دهد.

سبک ادب غنایی

چنان که گفته شد یک معنی ادب غنایی، اشعاری است که از احساسات و عواطف فردی سخن می گوید.

معنی دیگر ادب غنایی اشعار عاشقانه است. اشعار عاشقانه در ادبیات ما سه نوع است، یا با معشوقی زمینی مواجه ایم یا غزلیات عاشقانه و لفظی و یا با معشوقی آسمانی.

در ادب غنای پیشرفته (ادب عرفانی) با معشوقی نمادین و خیالی و اساطیری مواجه ایم که به هیچ وجه زمینی و دست یافتنی نیست، به اصطلاح چهره نیست. شاعر در وصف علو او و*آرزوی تقرب به درگاه او سخن می گوید. و همین معشوق است، که عارفان از آن، به معبود و خدا تعبیر می کنند.

ادب غنایی و وصف

چنان که به شعرحماسی، روایی (نقلی) می گویند و غمنامه و شادی نامه را دراماتیک یعنی نمایشی می خوانند (حتی اگر به صحنه نیاید) و لذا در آن بیشتر با عمل مواجهیم.

منشا وصف طبیعت در اشعار غنایی احساس از دست دادگی باغ بهشت و روزگاران خوش گذشته است. شعر فارسی از نظر توصیف ـ بهار، باغ، صبح، شب، ستارگان و ماه و خورشید پرندگان، گیاهان، دشت ها و صحراها، مجلس بزم، و باده خواری، ادوات موسیقی ـ بسیار متنوع و غنی است.

تراژدی یا غمنامه

تراژدی، نمایش اعمال مهم و جدی یی است که در مجموع به ضرر قهرمان اصلی تمام می شوند، یعنی هسته داستانی plot جدی به فاجعه Catastrophe منتهی می شود. این فاجعه معمولا مرگ جانگداز قهرمان تراژدی است. ارسطو در فن شعر در تعریف تراژدی می نویسد :

«تراژدی تقلید و محاکات است از کار و کرداری شگرف و تمام، دارای (درازی و) اندازه یی معلوم و معین، به وسیله کلامی به انواع زینت ها آراسته است … و این تقلید و محاکات به وسیله کردار اشخاص تمام می گردد نه این که به واسطه نقل روایت انجام پذیرد. و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تطهیر و تزکیه نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد.»

در تراژدی، معمولا قهرمان می میرد و این مرگ دلخراش باعث کاتارسیس می شود. ارسطو می گوید قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می کند و هم حس وحشت و هراس را.

اما این که ارسطو از ترس و شفقت تراژیک سخن می گوید از اینجاست که قهرمان تراژدی آن قدر بد نیست که دچار چنان سرنوشت رقت آوری شود، بلکه اصلا بد نیست و حتی خوب است.

این مباحثی که ارسطو مطرح کرده است، در آثار تراژدی نویسان بزرگ یونان از قبیل آخیلوس یا آشیل و سوفکلس وائوریپیدس یا اوریپید دیده می شود و در تراژدی های ما هم کم و بیش هست، چنان که بخت برگشتی و اشتباه را هم در رستم و سهراب می توان دید و هم در رستم و اسفندیار.

ارسطو در تراژدی شش عامل تشخیص داده بود :

۱ـ هسته داستانی که ترتیب منظم و منطقی حوادث و اعمال است.

۲ـ قهرمانان و اشخاص که بازیکنان نمایشنامه باشند.

۳ـ اندیشه ها که حرفهای قهرمانان یا نتایج اعمال آنان است.

۴ـ بیان یا گفتار که نحوه کاربرد و تاثیر کلمات در تراژدی است. طرز بیان باید سنگین و موزون باشد.

۵ـ آوازکر، آوازهایی است که دسته های همسرایان در تراژدی می خوانند.

۶ـ وضع صحنه یا منظر نمایش که مربوط به صحنه* آرایی و صحنه سازی است.

به هر حال، اصل تعارض یا تضاد بین امیال و اراده ها و افکار، همواره در تراژدی چه قدیم و چه جدید نقش برجسته یی داشته است.

منشاء تراژدی

مطالبی که تا کنون مطرح شد توصیف ساختمان تراژدی به عنوان یک نوع ادبی بود، اما در تبیین لایه های اساطیری و باستانی تراژدی و به عبارت دیگر در باب منشاء آن گفته اند که تراژدی در اصل جنبه مذهبی داشت و هدف از آن جلب رضایت خدایان و برانگیختن حس رحمت آنان بوده است.

غرض از این اشارات، این است که توجه داشته باشیم در تراژدی هم مانند حماسه و غنا زیربناهای اساطیری دخیل اند و مثلا همین موتیف تقابل پدر و پسر، اساس تراژدی معروف ادیپوس شاه اثر سوفکل است که در آنجا ادیپ ناخواسته پدر خود لایوس را می کشد.

به نظر گلیبرت مورای اساس تراژدی های یونانی، آئین ها و مناسک مربوط به خدای قربانی شده و خدای رستاخیز یافته یا رستاخیزی است.

ادیپوس شاه

سوفکل (حدود ۴۹۶ ـ ۴۵۶ قبل از میلاد) یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان یونان باستان است. یکی از تراژدیهای معروف او تراژدی ادیپ شاه است که فروید با توجه به آن اصطلاح عقده ادیپ را وضع کرد.

ادیپ پسر لایوس پادشاه تب (تبس) بود. اسم مادر او یوکاسته (ژوکاستس) است. غیبگویان به لایوس گفته بودند که ادیپ پدر خود را کشته با مادرش ازدواج می کند. به دستور لایوس، ادیپ را در کوهی رها کردند تا از بین برود. ادیپ بزرگ شد و چون از گفته غیبگویان آگاهی یافت از کورنت گریخت. در راه به لایوس برخورد و در منازعه یی ناشناخته او را کشت.

انواع رمان از نظر ساخت

رمان را به لحاظ ساختمان و مایه های سبکی به چهار نوع، تقسیم کرده اند :
۱ـ رمان حوادث

رمانی است که در آن تکیه اصلی بر حوادثی است که در طی زمان مدام اتفاق می افتد، و رمان فی الواقع چیزی نیست جز مجموعه یی از حوادث و ماجراهایی پی در پی مختلف. مثل رمان روبنسون کروزئه اثر دانیل دفئو

۲ـ رمان شخصیت

رمان های جدید برخلاف رمان های قدیم که معمولا رمان حوادث بوده اند، رمان شخصیت هستند. در رمان حوادث، تکیه بر اعمالی است که قهرمان داستان انجام می دهد، مثل سمک عیار.

۳ـ رمان نامه ای

که در آن ساخت رمان بر مبنای نامه هایی است که بین دو قهرمان اثر رد و بدل می شود.مثل نامه های یک زن ناشناس اثر استفان تسوایک یا نامه های ورتر اثر گوته.

۴ـ رمان اندیشه

رمانی است که مبنای آن بر ایده ها و مشرب های از پیش معلوم قالبی است مثل رمان های نویسندگان حزب کمونیست شوروی سابق. برخی از آثار جورج ارول (مثلا مزرعه حیوانات) و هاکسلی هم از این دست است.

انواع رمان برحسب موضوع

رمان ها را برحسب تکیه یی که بر مطالب کرده اند و از نظر فرقی که در موضوع و مقاصد هنری دارند، به نحو زیر تقسیم می کنند :

۱ـ نوول شکل پذیری یانوول تربیتی

موضوع این گونه رمان ها توسعه و تکامل ذهن و شخصیت قهرمان است. برخی از آثار توماس مان و سامرست موام (ماه و شش پنی) از این دسته اند.

۲ـ رمان اجتماعی

که در آن تکیه بر تاثیر اجتماع و مقتضیات اجتماعی بر روی شخصیت قهرمانان و حوادث داستان است و گاهی نیز در آن تزهایی برای اصلاحات اجتماعی عرضه می شود، مثل خوشه های خشم جان اشتین بک داستان پرداز آمریکایی.

۳ـ رمان تاریخی

در این نوع رمان، زمینه اثر و شخصیت ها و حوادث از تاریخ اخذ شده اند، مثل رمان ایوانف اثر والتر اسکات یا قصه دو شهر اثر چارلز دیکنز یا آشیانه عقاب نوشته زین العابدین موتمن.

۴ـ رمان محلی

که تکیه آن بر آیین و رسوم و لهجه شهرها و ولایات است نه به این قصد که صبغه محلی پیدا کند بلکه به این جهت که تاثیر اوضاع و احوال و عوامل محلی را بر کردار و رفتار شخصیت های داستان نشان دهد و نحوه تفکر و احساسات قهرمانان داستان را با توجه به زمینه ها و مایه های محلی تعیین نماید. مثال این گونه رمان، ایالت یوکنا پاتافا اثر فاکنر و برخی از آثار رسول پرویزی و صادق چوبک (مثلا تنگسیر) است.

۵ـ رمان روانی

که در آن از مسائل ذهنی و روانی قهرمان یا قهرمانان داستانی سخن می رود. نمونه آن برخی از آثار جویس و ولف و صادق هدایت مثلا بوف کور است.

انواع رمان از نظر پلات

هسته داستانی رمان هم انواع مختلفی دارد : تراژدی، کمدی، طنز، عاشقانه.

ریشه لغوی داستان و حکایت

با توجه به بحث های افلاطون و ارسطو در باب ماهیت ادبیات که محاکات است، لغاتی چون داستان و حکایت و افسانه باید در اصل به چنین مفهمومی دلالت داشته باشند.

حکایت مصدر ثلاثی مجرد همین محاکات (مصدر ثلاثی مزید فیه) است.

در برخی از لغات فرنگی مربوط به داستان و ادبیات هم این معنی اصلی قابل ردیابی است.

ملاحظاتی در باب داستان های سنتی ایرانی

۱ـ داستان های بلند از نظر ساختار فرق چندانی با حکایت ندارند، جز آن داستان بلند، بلندتر از حکایت است.

۲ـ معمولا هدف از قصه یا حکایت ارائه اندیشه یی عرفانی یا اخلاقی است مثل داستان منطق الطیر یا حکایات مثنوی و کلیله و دمنه.

۳ـ به هر حال داستان شخصیت به سبک امروزی نیست یا بسیار نادر است.

۴ـ زبان همه شخصیت ها یکسان و در هر طبقه و شرایطی به یک گونه است.

۵ـ نویسندگان یا راویان و نقالان بیشتر به صفات بیرونی اشخاص قصه توجه داشتند و از ذکر جزئیات حالات درونی و ذهنی قهرمانان استنکاف می ورزیده اند.

۶ـ داستان ها معمولاً روایتی جدید از یک قصه قبلی هستند و نویسندگانی که خود به خلق داستانی پرداخته باشند انگشت شمارند.

۷ـ مخصوصا داستان های منظوم، بهانه یی برای هنرنمایی شعری است و در آن دقایق و شگردهای داستان پردازی تحت الشعاع مسایل بلاغی قرار گرفته است.

۸ـ معمولا پلات ندارند یا پلات آنها بسیار ساده است.

۹ـ از آنجا که داستان، ابتکاری نبوده است و مردم از قبل با روایاتی از آن آشنا بوده اند، نویسنده کوششی از برای این که خواننده پایان داستان را در حدس نزند، نمی کند.

۱۰ـ گاهی در آغاز داستان از صنعت براعت استهلال استفاده می شود.

۱۱ـ دیگر از عناصر ضد داستانی، عناوینی است.

۱۲ـ صحنه ها در کنار هم مجموعاً مانند یک پرده نقاشی یا صفحه مینیاتور است.

۱۳ـ برخی از داستانها مانند معماری، شعر، قالی بافی و دیگر هنرهای ایرانی مبتنی بر قرینه سازی اند.

۱۴ـ نویسنده به توصیف جزییات علاقه ندارد.

۱۵ـ عوامل متافیزیکی، جادو، حیوانات عجیب … معمولا در داستان ها نقش دارند.

۱۶ـ معمولا بین عاشق و معشوق یا دو تن از قهرمانان مناظره یی در می گیرد و یکی از طرفین سرفراز می شود.

۱۷ـ داستان، مدور است.

انواع داستان های کهن از نظر موضوع و سبک

۱ـ عاشقانه (غنایی) : ویس و رامین، یوسف و زلیخا، خسرو و شیرین.

۲ـ عرفانی : منطق الطیر

۳ـ حماسی و پهلوانی : داستانهایی از شاهنامه، اسکندرنامه،* گرشاسب نامه

۴ـ رمانس : داراب نامه، سمک عیار، امیرارسلان رومی، سندباد نامه، هزار افسان.

۵ـ حماسه دینی : قصه حمزه بن عبدالمطلب مشهور به سیره حمزه یا رموز حمزه

۶ـ تراژیک : رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، لیلی و مجنون

۷ـ طنز : حکایاتی از عبید زاکانی

۸ـ تعلیمی (اخلاقی) : حکایاتی از بوستان

۹ـ فلسفی : حی بن یقظان

۱۰ـ رمزی (سمبلیک) : داستان هایی از سهروردی، گنبده سیاه در هفت پیکر

۱۱ـ داستان های وهمی و جادویی : مثل حکایاتی که در کتب عجایب المخلوقات آمده

۱۲ـ داستان های واقعی : مثل حکایاتی که در باب زندگی مشایخ در کتبی از قبیل اسرارالتوحید و مناقب العارفین افلاکی آمده است.

۱۳ـ داستان های قرآنی : مثل داستان های قصص الانبیاء.

۱۴ـ تمثیلی : داستان هایی از کلیله و دمنه و مرزبان نامه.

۱۵ـ مقامه نویسی : مثل مقامات حمیدی و برخی از داستان های گلستان.

ادبیات تعلیمی

اثر ادبی تعلیمی، اثری است که دانشی (چه عملی و چه نظری) را برای خواننده تشریح کند، یا مسایل اخلاقی، مذهبی، فلسفی را به شکل ادبی عرضه دارد. نوشتن آثار تعلیمی از قدیم سابقه داشته است و اتفاقاً رواج آن در روزگاران قدیم بیشتر بوده است. لوکرتیوس شاعر و فیلسوف رومی در قرن اول پیش از میلاد، منظومه یی دارد موسوم به درروم ناتورا یعنی در باب طبیعت اشیا که در آن عقاید و آرای فلسفی اپیکور فیلسوف یونانی را تشریح کرده است. عرصه کاربرد اصطلاح ادب تعلیمی بسیار وسیع است، زیرا به هر حال هر اثری مطلبی را تعلیم می دهد. گاهی اصطلاح ادب تبلیغاتی را هم معادل با ادب تعلیمی به کار می برند.

زندگی نامه نویسی

یک نوع از آثار ادبی، نگارش شرح زندگی رجال ادب و هنر است. در زمان ما ایروینگ استون نویسنده آمریکایی که در ۱۹۸۹ در گذشت در این زمینه به شهرت رسید. معروف ترین اثر او شور زندگی است. آثار دیگری هم دارد از قبیل رنج و سرمستی و ملوان سوارکار.

یکی از فروع زندگی نامه نویسی، خاطره نویسی است، زیرا این دو معمولا با هم در آمیخته اند. سفرنامه نویسی هم از فروع زندگی نامه نویسی است، زیرا بخشی از زندگی نویسنده را در بر می گیرد.

مرگ قصیده

بعد از حمله مغول در قرن هفتم و برچیده شدن بساط پادشاهان بزرگ و دربارهای باشکوه، قصیده جای خود را به غزل داد.یکی از شاعرانی که آگاهانه به فنای یعنی غزل عاشقانه را به اوج خود رسانده بود و در قصیده سرایی نیز اسلوب خاص نوی داشت. سعدی چندین جا مرگ قصیده را رسما اعلام کرده است.

سعدی در قطعات گوید :

سخن عشق حرام است بر آن بیهده گوی که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد

حبذا همت سعدی و سخن گفتن او که ز معشوق به ممدوح نمی پردازد

قصیده به نثر

گاهی در مطاوی متون نثر فنی، قصاید منثوری در مدح دیده می شود که به تقلید از قصاید منظوم ساخته شده و ساختمان قصیده از جمله مدح و شریطه در آن رعایت شده است، مانند قطعه یی از راحه الصدور و آیه السرور راوندی. استاد بهار در سبک شناسی استفاده از مضامین شعری را در نثر تحلیل شعری خوانده است. این رویه در نثر فنی معمول بوده است.

غزل

غنا در ادبیات منظوم فارسی عمده در سه غالب غزل و مثنوی و رباعی متجلی می شود و از این رو غزل را هم می توان به لحاظ صورت و معنی مشخص آن، یک نوع ادبی محسوب داشت.

غزل در قرن ششم که در ارکان قصیده خللی وارد شده بود پا گرفت و به اصطلاح نوع مخاصم یا مقابل شد. منشاء غزل ظاهرا تغزلِ قصیده است. مطلع آن مصرع و طرح قافیه یی آن مانند قصیده است :

الف،الف ب،الف

ج،الف د،الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و عواطف و ذکر جمال و کمال معشوق و شکایت از بخت و روزگار است.

مثنوی منسوب به مثنی (دوتا دوتا) و به معنی دوتایی است، زیرا در هر بیت دو قافیه مستقل آمده است، یعنی در هر دو مصراع قافیه دارد و با بیت بعد فرق می کند بدین نحو.

الف، الف

ب، ب

ج، ج

د، د

به طور کلی می توا ن گفت که از مثنوی در موارد چهارگانه زیر استفاده می شود :

۱ـ برای داستان های حماسی و تاریخی، مثل شاهنامه فردوسی.

۲ـ برای داستانهای عاشقانه یا صوفیانه، مثل خسرو و شیرین و لیلی و مجنون.

۳ـ برای طرح آموزه های عرفانی، مثل حدیقه الحقیقه و منطق الطیر و مثنوی.

۴ـ برای طرح مطالب تعلیمی و اخلاقی، مثل بوستان.

رباعی

رباعی منسوب به رباع (چهارگان، هر چیزی که چهار جز داشته باشد) و به معنی چهارتایی است.

رباعی هر چه قدیمی تر باشد، بیشتر چهارقافیه یی است بدین نحو :

الف، الف

الف، الف

اما رباعیات جدیدتر بیشتر خصی است، یعنی مصراع سوم آن قافیه ندارد :

الف، الف

ب، الف

رباعی به لحاظ موضوع سه نوع است :

۱ـ رباعی عاشقانه : رباعیات قدیم مثلا رباعیات رودکی از این نوع است.

۲ـ رباعی صوفیانه : صوفیه بسیار به رباعی توجه داشتند و از مشایخ صوفیه معمولا رباعیاتی باقی مانده است.

۳ـ رباعی فلسفی : رباعیات منسوب به خیام از این دست است.

دوبیتی

دوبیتی یا ترانه هم مانند رباعی است، منتها وزن آن «مفاعیلن مفاعیلن فعولن» است. مضامین دوبیتی غنایی است. دو بیتی های بابا طاهر و فایز دشستانی معروف است، گوینده بسیاری از دوبیتی ها ـ که معمولا روستاییان و شبانان بوده اند ـ معلوم نیست.

جوونی هم بهاری بود و بگذشت به ما یک اعتباری بود و بگذشت

میون ما و تو یک الفتی بود که آن هم نوبهاری بوده و بگذشت

قطعه

قطعه (مصدر نوعی) شعری است که معمولاً مطلع مصرع ندارد و دو بیت یا بیشتر است.

و این قطعه یی از سعدی :

هر کجا دردمندی از سر شوق گوش برناله حمام کند

چارپایی برآورد آواز و آن تلذذ بر او حرام کند

حیف باشد صفیر بلبل را که زفیر خر ازدحام کند

کاش بلبل، خموش بنشستی تا خر آواز خود تمام کند

نمونه قطعه دوبیتی مصرع از گلستان سعدی :

گرچه شاطر بود خروس به جنگ چه زند پیش باز رویین چنگ

گربه شیر است در گرفتن موش لیک موش است در مصاف پلنگ

چهارپاره

چهارپاره که گاهی به غلط به آن رباعیات پیوسته می گویند قالبی است که مقارن رواج شعر نوع به وجود آمد و آن مرکب از بندهای دوبیتی است که با هم افتراق قافیه و اتحاد معنی دارند. اولین چهارپاره را جعفر خامنه یی تبریزی سرود (حدود ۱۳۴۲ ه.ق).

قوالب شعر نو

شعر نو از نظر قالب سه نوع است :

۱ـ شکل نیمایی که بدان شعر آزاد گویند.

۲ـ شکل شاملویی که بدان شعر سپید گویند.

۳ـ شعر موج نو نه تنها وزن عرضی ندارد بلکه آهنگ و موسیقی آن حتی مانند شعر سپید هم آشکار نیست.

رباعی سه بیتی

رباعی دو بیتی است اما در آثار برخی از صوفیه خصوصاً عین القضات همدانی اشعاری به وزن رباعی دیده می شود که سه بیتی هستند. و ندرتاً رباعیات چهاربیتی هم به شکل تمام مطلع دیده شده است.

فهرست مآخذ

اسحاق، دکترمحمد، شعر جدید فارسی، ترجمه دکتر سیروس شمیسا، فردوس ، ۱۳۷۹
اسلامی، دکتر محمد علی، داستان داستان ها، انتشارات توس، ۱۳۵۶

افلاکی، شمس الدین احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، دنیای کتاب، ۱۳۶۲

براهنی، دکتر رضا، قصه نویسی، انتشارات اشرفی، ۱۳۴۸

بندتو کروچه، کلیات زیباشناسی، ترجمه فواد روحانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۸

حسینی، دکتر صالح، جریان سیال ذهن، مجله مفید، دی ماه ۱۳۶۶

خاقانی شروانی، گزیده اشعار، به کوشش ضیاءالدین سجادی، سازمان کتابهای جیبی، ۱۳۵۱

دایره المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب (سرپرست)، انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵

دیچز، دیوید، شیوه های نقد ادبی، ترجمه دکتر غلامحسین یوسفی و محمدتقی صدقیانی، انتشارات علمی، ۱۳۶۶

سیدای نسفی، کلیات آثار، دوشنبه، نشریات دانش، ۱۹۹۰

شفیعی کدکنی، دکترمحمدرضا،انواع ادبی وشعر فارسی، مجله خرد و کوشش، دوره چهارم، دفتر سوم.

شمیسا، سیروس، نقد ادبی، فردوس، ۱۳۷۸

صفا، دکتر ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ۵جلد، فردوس، ۱۳۶۴

مختصری در تاریخ نظم و نثر فارسی، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۳

عبادیان، دکتر محمود، انواع ادبی(پلی کپی)، دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی.

کاسیرر، ارنست، زبان و اسطوره، ترجمه محسن ثلاثی، نشر نقره، ۱۳۶۶

محجوب، دکتر محمد جعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی

نظامی عروضی، چهارمقاله، مصحح دکتر محمدمعین، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۶

ادب یا ادبیات عبارت است از آن‌گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده‌است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده‌اند و از خواندن و شنیدن آن‌ها دگرگون گشته و احساس غم، شادی یا لذّت کرده‌اند.[۱] در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن‌هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل می‌دهند. یکی از طبقه‌بندی‌های مشهور و پرکاربرد متن‌های ادبی، طبقه‌بندی دوگانه‌ایست که بر اساس آن متن‌ها به دو گونهٔ اصلی شعر و نثر تقسیم می‌شوند. این طبقه‌بندی سنت دیرینه‌ای در سخن شناسی، زبان فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو و ارایه تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بوده‌اند.

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *