شب دراز است و قلندر بیدارقلندر به چه معناست؟

قلندر به چه معناست ؟

برای قلندر معانی زیادی ذکر کرده اند. به ویژه این که این عبارت در عرفان نیز کاربرد دارد
به طور خلاصه می تواند گفت قلندر به معنای انسان بزرگ و پاک و رها می باشد .
همچنین یک ضرب المثل نیز وجود دارد که این واژه در آن به کار رفته است و می گوییم: شب دراز است و قلندر بیدار یعنی وقت بسیار است و شتاب و عجله شایسته نیست.

همچنین بخوانید : اتوریته چیست ؟

قلندر به چه معناست

درویش(قلندر) بینوایی که کارش کوچه گردی و بیابان نوردی بود در ضمن سیاحت به شهر بلخ رسید. چون آن جا را شهری بزرگ و پرنعمت و خوش آب و هوا دید، رحل اقامت افکند. هنوز مدتی از توطن او نگذشته بود که زنی اختیار کرد.چون شب زفاف رسید مشغول دعا شد که او را به نعمت خانه و زن و مال رسانیده است. زن هر قدر صبر کرد، دید درویش سخت مشغول راز و نیاز به درگاه بی نیاز است و به او نمی پردازد. لذا به به وی گفت: ای شوهر مهربان! دعا و نماز را از دستت نگرفته اند و برای این کار، وقت بسیار است. امشب تو وظیفه ی دیگری در پیش داری!شوهر گفت: ای زن، این قدر بی تابی نکن، “شب دراز است و قلندر بیدار!”

اگر می خواهید اطلاعات بیشتری کسب کنید می توانید ادامه مطلب را بخوانید
قلندر بر وزن سمندر عبارت از ذاتی است که از نقوش و اشکال عادتی و آمال بی سعادتی مجرد و باصفا گشته باشد و به مرتبه ٔ روح ترقی کرده و از قیود تکلفات رسمی و تعریفات اسمی دامن وجود خود را از همه درچیده و از همه دست کشیده به دل و جان از همه بریده و طالب جمال و جلال حق شده و بدان حضرت رسیده و اگر ذره ای به کونین و اهل آن میلی داشته باشد از اهل غرور است نه قلندر و فرق میان قلندر و ملامتی و صوفی آن است که قلندر تجرید و تفرید به کمال دارد و در تخریب عادات و عبادات کوشد و ملامتی آن را گویند که کتم عبادت از غیر کند و اظهار هیچ خیر و خوبی نکند و هیچ شر و بدی را نپوشد و صوفی آن است که اصلاً دل او بخلق مشغول نشود و التفات برد و قبول ایشان نکند و مرتبه ٔ صوفی از هر دو بلندتر است زیرا که ایشان با وجود تجرید و تفرید مطیع و پیرو پیغمبرانند و قدم بر قدم ایشان می نهند. (برهان ). در دائره المعارف لاروس آمده است : اول کس که نام قلندر بر خویش نهاد یوسف نامی از بکتاشیان بود و او را به علت خشونتی که در طبع داشت بکتاشیان از خویش براندند یوسف در مائه ٔ ۱۴ م . خود بانی طریقه و سلسله ای گشت باسنن و آدابی بغایت صعب و از جمله آنکه قلندران یعنی پیروان طریقت او بایستی دائم باپای برهنه در سفر باشند و نان خویش از خواهندگی و سؤال بدست کنند. پس از او رفته رفته سنت های نهاده ٔ اومتروک ماند تا آنجا که قلندران میگفتند کبایر معاصی را با روح کاری نباشد و اثر سیآت از جسم تجاوز نتواند کرد و حتی از پاکیزگی و نظافت و استعمال آب تن زدند و از اینرو مردم از آنان نفرت و کراهت می نمودند. و کار آنان برای تحصیل رزق به شعبده بازی و بلعجبی کشید (از لاروس به اختصار). لغت نویسان مغرب چون بیشتر معلومات اسلامی خویش را بتوسط ترکان گرفته اند و آنان نیز هیچوقت افق اطلاعات و دائره ٔ معلوماتشان از آسیای صغیر تجاوز نکرد این است که اول قلندر و نام قلندر را از یوسف نامی (بوده و یا برساخته ) گمان برده اند. قلندر را به همه ٔ صفات ممتازه ٔ آن در شعرهای سعدی و حافظ و پاره ای شعرای دیگر میتوان یافت پیشتر از مائه چهاردهم و ازینرو اعتماد و اعتدادی به این افسانه نیست . صاحب تاج العروس مینویسد: قلندر کسمندر لقب جماعه من قدماء الشیوخ العجم و لاادری معناه :
تا حضرت عشق را ندیمیم
درکوی قلندران مقیمیم .

خاقانی .

پسر کو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فروشوی دست .

؟

– قلندرمشرب ؛ که بر آیین قلندران بود.
– قلندروار ؛ بسان قلندر :
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آیین من .

سعدی .

– امثال :
از قلندر هویی ، از خرس مویی .
شب دراز است وقلندر بیکار .
قلندر دیده گوید .
مثل عروس قلندره ا؛ بی لباس کافی برای پوشانیدن همه ٔ بدن مثل قلندر.
|| راه قلندر؛ راهی است از موسیقی . (یادداشت مؤلف ). آهنگی است در موسیقی . رجوع به آهنگ شود. || زر خالص . (لاروس ).

در خصوص این کلمه باید گفت که ریشه و اشتقاق این لفظ معلوم نیست و درباره آن از سوی لغت شناسان احتمالات متعددی مطرح شده که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱٫ اولین احتمال از نویسنده کتاب تاج العروس است او در این خصوص آورده است که «قلندر بر وزن سمندر، لقب جماعتی از قدماء بزرگان عجم است و معنایش را نمی دانم.»(۱)
۲٫ دومین احتمال این است که این لفظ (قلندر) معرب یا مبدل کلمه کلندر (= کلندره) به معنای چوب گنده و ناتراشیده یا مردم ناهموار و ناتراشیده است.(۲)
۳٫ احتمال سوم از سوی شخصی به نام ایوانف مطرح شده است او می گوید:
«شاید ریشه کلمه قلندر، کلمه «کلانتر» (بزرگتر) به معنی ناظر و ضابط و مباشر است بعد خود در ادامه گفته است اگر چه دو مشکل لاینحل وجود دارد یکی وجود حرف «ق» در ابتدای کلمه قلندر و دوم تخفیف «آ» در کلان.»(۳)
۴٫ کلمه قلندر از کلمه قرندل مشتق شده است.(۴)
۵٫ لفظ قلندر از شخصی به نام یوسف اخذ شده است و او بوده که اولین بار این لفظ را بعنوان صفت یا لقب برخود گذاشته است.
توضیح آنکه اول کسی که نام قلندر بر خویش نهاد، یوسف نامی از بکتاشیان بود و او را به علت خشونتی که در طبع داشت بکتاشیان از خویش براندند. یوسف در قرن ۱۴ میلادی طریقه و سلسله ای را تأسیس کرد با سنن و آدابی در نهایت دشواری مانند آنکه پیروان این سلسله می بایست همیشه با پای برهنه در سفر باشند و روزی خود را از راه گدایی بدست آورند.
مطرح کننده این احتمال غیر قابل قبول لغت نویسان غربی می باشند چرا که آنها بیشتر معلوماتشان در خصوص اسلام را از ترکان اخذ کرده اند فلذا هیچگاه دائره معلوماتشان از آسیای صغیر تجاوز نکرده است.(۵)
۶٫ احتمال دارد که قلندر به اعضای جماعتی به نام قلندریه می گفته اند، آنها جماعتی از متصوفه اهل ملامت (ملامتیه) که در قرن ۷ هـ . ق در خراسان و شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و معروفیت داشته اند، بوده اند. قلندریها غالباً موی ریش و سبیل و سر و ابرو را می تراشیده اند و دلقی از پشم بر تن می کرده اند، از روسای مشهور این طریقه در اواخر قرن ۶ هـ. .ق شیخ جمال الدین ساوجی است. طریقه قلندریه در خراسان توسط قطب الدین حیدر انتشار یافت.(۶)
۷٫ و بالاخره هفتمین احتمال آن است که قلندر نام جماعتی بوده که غیر از ملامتی و صوفی بوده اند، آنها خود را از قیود تکالیف رسمی و تعریفات اسمی رهانیده بودند و از همه دست کشیده و به دل و جان از همه بریده بودند.(۷)
خلاصه آنکه آنچه مسلم است این است که «سابقه» استعمال لفظ قلندر قدیمی تر از شهرت فرقه های مخصوص قلندریه است چرا که بکارگیری لفظ قلندر را در اشعار فارسی قرن ۵ هـ. شاهد هستیم.(۸) و می بینیم که این لفظ به همه صفات ممتاز آن در شعرهای افرادی چون سعدی و حافظ(۹) و پاره ای شعرای دیگر همچون دو بیتیهای منسوب به باباطاهر بکار گرفته شده است.(۱۰) به گونه ای که حتی برخی از شعرا بدین عنوان مشهور بوده اند.
وانگهی شواهد و قرائن بیانگر آن می باشند که کلمه قلندر در آغاز اسم مکان بوده و افراد را قلندری می گفته اند نه قلندر تا آنکه از قرن ۶ هـ. ق به بعد این لفظ به معنی شخص به کار رفت و حتی رساله ای به نام قلندرنامه نیز به خواجه عبدالله انصاری منسوب است.(۱۱)
حال با توجه به مطالب بیان شده می توان این معانی را برای کلمه قلندر مد نظر گرفت.
۱٫ نام گروهی از بزرگان قوم
۲٫ چوب گنده و ناتراشیده
۳٫ مردم ناهموار و ناتراشیده
۴٫ از همه جا و همه کسی بریده
۵٫ رها شده از تکالیف و قیود

یکی از خدمات ما بازاریابی در عراق می باشد اینجا بخوانید : بازاریابی در عراق

پاورقی:

۱٫ لغت نامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ ش، کلمه قلندر، ج ۱۱، صفحه ۱۷۷۳۱٫
۲٫ همان.
۳٫ همان.
۴٫ همان.
۵٫ همان.
۶٫ دائره المعارف فارسی، گروهی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، امیر کبیر، چاپ ۲، ۱۳۸۰ ش، چ ۲، صفحه ۲۵۷۹٫
۷٫ لغت نامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، دانشگاه تهران، چاپ ۲، ۱۳۷۷ ش، چ ۱۱، صفحه ۱۷۷۳۱٫
۸٫ دائره المعارف فارسی، ج ۲، صفحه ۲۵۷۹٫
۹٫ لغت نامه دهخدا، ج ۱۱، صفحه ۱۷۷۳۱٫
۱۰٫ دائره المعارف فارسی، ج ۲، صفحه ۲۵۷۹٫
۱۱٫ همان.

منابع:
نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات
داستان های امثال،دکترحسن ذوالفقاری

قلندر به چه معناست

قلندر به چه معناست

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *