ترجمه فارسی قرآنقرآن

مقاله عربی : بررسی ترجمه قرآن

درنگى در ترجمه فعل هاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه هاى قرآن
جواد آسه*

چکیده

خداوند قرآن را براى هدایت بشر فرو فرستاده است. یکى از راه هاى برخوردارى از هدایت قرآن، ترجمه روان، بدون ابهام و زودیاب آن است. نقد ترجمه هاى قرآن یکى از راهبردهاى رسیدن به ترجمه هایى با ویژگى هاى پیش گفته است. در این مقاله به بررسى ترجمه فعل هاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، محمدعلى رضایى اصفهانى، استادولى، و کریم زمانى پرداخته ایم. این مترجمان در ترجمه «کاد» معادل «نزدیک بود» و در ترجمه «یکاد» معادل «نزدیک است» را به کار برده اند. آقاى فولادوند و کریم زمانى در ترجمه این دو فعل علاوه بر معادل بیان شده، از معادلِ «چیزى نمانده بود» براى «کاد» و «چیزى نمانده است» براى «یکاد» نیز استفاده کرده اند. آقاى صفوى تنها مترجمى است که دچار آسیب گرته بردارى معنایى در ترجمه فعل «کادوا» در آیه ۱۹ سوره جن و «لایکاد» در آیه ۱۷ سوره ابراهیم شده است. برخى از مترجمان یادشده در ترجمه «لایکاد» و «لم یکد» معادل «نزدیک نیست» یا «نزدیک است» را به کار برده اند که نادرست است. در ترجمه این دو فعل باید از معادل «نمى تواند» استفاده کرد.
کلیدواژه ها:

ترجمه، کاد، یکاد، لایکاد، لم یکد.
مقدّمه

از آنجا که هدف خداوند از نزول قرآن هدایت بشر است، باید همگان از این هدایت برخوردار شوند. ترجمه قرآن به صورت خوشخوان و روان و زودیاب یکى از راه هایى است که مى توان مفاهیم و محتواى آیات را در اختیار عموم مردم قرار داد و از این طریق راه را براى هدایت بخشى قرآن هموارتر ساخت ترجمه قرآن باید به صورتى باشد که خواننده به آسانى و شفاف و بدون هیچ ابهامى به مراد آیات الهى در حد ترجمه دست یابد و بدین سان از هدایت قرآن برخوردار گردد پس از انقلاب اسلامى، به ویژه چند سال اخیر ترجمه هاى دقیق، روان و زودیابى به ثمر رسیده است، اما هنوز با ترجمه بى غلط قرآن بسیار فاصله وجود دارد به منظور ارائه ترجمه بى غلط قرآن باید براى هر دانشى متخصصى را که کاملاً بر ترجمه آیات در حیطه تخصصش تسلط کافى دارد، در نظر گرفت. مثلاً براى هریک از علوم لغت، صرف، نحو و بلاغت به طور جداگانه یک متخصص مشخص گردد.۱

در نخستین ترجمه گروهى که انجام شد۲ این گونه عمل نشد و براى هریک از علوم ادبى (لغت، صرف، نحو) و علوم بلاغى (بیان، معانى و بدیع) یک متخصص تعیین نشد؛ بلکه براى تمام علوم یادشده از یک متخصص استفاده شد که این سبب بروز اشکالاتى در ترجمه گشته است. برخى از آنها را نگارنده این سطور در مقاله اى با عنوان «نقد ترجمه هاى قرآن در پرتو تأمّلات نحوى»۳ بیان کرده است. در این مقاله نیز به مورد دیگر اشاره مى شود تا آنجا که نگارنده بررسى کرده تاکنون دو مقاله درباره معناى فعل هاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» نوشته شده است:۴

۱٫ احمد الحوفى، «معنى (کاد) فى الاثبات والنفى».۵ در این مقاله معناى فعل هاى «کاد»، «ماکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در قرآن و اشعار عرب در کانون بررسى قرار گرفته است. او به این نتیجه رسیده که «کاد/ یکاد» به معناى در شرف انجام گرفتن عمل است، اما انجام نخواهد گرفت. معناى منفى آن (ماکاد / لایکاد و لم یکد) این است که عمل در آستانه انجام نیست تا اینکه انجام بپذیرد. نگارنده این مقاله در بیان مطالب بیان شده از تفاسیر استفاده نکرده است. دیگر آنکه چون نگارنده این مقاله عرب زبان بوده به نقد و بررسى چند و چون ترجمه این فعل ها در ترجمه هاى فارسى قرآن نپرداخته است و در نتیجه سخنى درباره معادل «لایکاد و لم یکد» به میان نیاورده است.

۲٫ سیدبابک فرزانه، «معناى فعل کاد در قرآن».۶ نگارنده این مقاله فقط معناى فعل هاى «کاد»، «ماکاد»، «یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» را در قرآن بررسى کرده است. وى به چگونگى ترجمه این فعل ها در ترجمه هاى فارسى قرآن نپرداخته است. همچنین درباره معادل «لایکاد» و «لم یکد» اظهارنظر ننموده است.

در این مقاله نخست فعل «کاد/ یکاد» را از نظر نحوى بررسى مى کنیم. سپس به ترجمه آن دو در ترجمه هاى آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، محمدعلى رضایى اصفهانى، استادولى، و کریم زمانى۷ اشاره خواهیم کرد. آن گاه به تفاوت معنایى «یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» مى پردازیم. سرانجام نگاهى خواهیم افکند به ترجمه فعل «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه هاى پیش گفته روش تحقیق در این مقاله به صورت کتابخانه اى و روش بررسى داده ها، توصیفى ـ تحلیلى است.
فعل کاد/ یکاد از نگاه نحوى

در کتاب هاى نحوى۸ فعل کاد / یکاد از افعال مقاربه به شمار آمده است. افعال مقاربه همانند افعال ناقصه، افعال قلوب، حروف مشبهه بالفعل، «لا»ى نفى جنس و حروف مشبهه به لیس از نواسخ اند. نواسخ بر سر مبتدا و خبر درمى آیند و با تغییراعراب آنها،مبتدارااسم و خبر را خبرخود قرار مى دهند. هریک از این نواسخ، ویژگى هایى دارند.

ویژگى فعل کاد/ یکاد در این است که وقتى بر مبتدا و خبر درمى آید علاوه بر تغییر اعراب آن دو (رفع مبتدا و نصب خبر) از نظر معنى نیز اثرگذار است؛ بدین صورت که بر نزدیکى وقوع خبر براى اسم دلالت مى کند. مثلاً وقتى فعل «یکاد» بر جمله اسمیه «الوقت ینقضى» یعنى «زمان پایان مى یابد» درآید (یکاد الوقت ینقضى) افزون بر اینکه «الوقت» را اسم خود قرار مى دهد و مرفوع و، «ینقضى» را منصوب مى سازد و خبر خود قرار مى دهد، در معنى آن جمله نیز تأثیر مى نهد؛ بدین صورت که بر «نزدیک بودن انقضاى وقت» دلالت دارد. به همین دلیل مترجمان قرآن در ترجمه فعل کاد / یکاد و صیغه هاى آن دو، از معادل «نزدیک بود/ است» استفاده کرده اند؛ یعنى هنوز عمل در گذشته رخ نداده است و در آینده نیز رخ نخواهد داد.

براى نمونه به ترجمه فعل «کاد» در ترجمه هاى یادشده، اشاره مى کنیم:

ـ «إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَیْهَا»(فرقان: ۴۲)؛ نزدیک بود که ما را از خدایانمان بگرداند و گمراه کند اگر بر آنها شکیبایى و پایدارى نمى ورزیدیم (مجتبوى)؛

ـ «لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَهِ الْعُسْرَهِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ» (توبه: ۱۱۷)؛ خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت [در جنگ تبوک] از او پیروى کردند، نمود بعد از آنکه نزدیک بود دل هاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود [و از میدان جنگ بازگردند] (مکارم)؛

ـ «وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئا قَلِیلاً»(اسراء: ۷۴)؛ و اگر تو را استوار نمى داشتیم، قطعا نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى (فولادوند)؛

ـ «وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغا إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (قصص: ۱۰)؛ و دل مادر موسى را به کلى [از امید و شکیب] خالى شد، چنان که اگر دلش را گرم نمى کردیم که از باوردارندگان باشد، نزدیک بود راز او را آشکار کند (خرمشاهى)؛

ـ «وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ» (اسراء: ۷۶)؛ و به راستى نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند (گرمارودى)؛

ـ «قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ» (صافات: ۵۶)؛ به او مى گوید: به خدا سوگند، نزدیک بود مرا به دوزخ افکنى و به هلاکتم اندازى (صفوى)؛

ـ «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: ۱۹)؛ و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمد ]برخاست در حالى که او را مى خواند [و مى پرستید ]نزدیک بود بر او ازدحام کنند (محمدعلى رضایى اصفهانى)؛

ـ «قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی»(اعراف: ۱۵۰)؛ وى گفت: اى پسر مادرم، این قوم، مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند (استادولى)؛

ـ «وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ»(اسراء: ۷۳)؛ و البته که نزدیک بود [با وسوسه هاى خود ]تو را از آنچه به سویت وحى کرده ایم بلغزانند (کریم زمانى).

چنان که ملاحظه مى شود همه مترجمان در ترجمه فعل «کاد» و صیغه هاى آن در آیات مزبور از معادل «نزدیک بود» استفاده کرده اند.

به ترجمه فعل «یکاد» نیز در ترجمه هاى پیش گفته نظرى مى افکنیم:

ـ «یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ» (بقره: ۲۰)؛ نزدیک است که [روشنایى خیره کننده ]برق دیدگانشان را برباید (مجتبوى)؛

ـ «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیُ» (نور: ۳۵)؛ نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود (مکارم)؛

ـ «یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: ۴۳)؛ نزدیک است روشنى برقش چشم ها را ببرد (فولادوند)؛

ـ «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ» (مریم: ۹۰)؛ نزدیک است که آسمان ها از [ناروایى] آن پاره پاره شوند (خرمشاهى)؛

نزدیک است که از آن، آسمان ها پاره پاره گردد (گرمارودى)؛

ـ «فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثا»(نساء: ۷۸)؛ پس این مردم را چه شده است که نزدیک است هیچ سخنى را درنیابند (صفوى)؛

ـ «إِنَّ السَّاعَهَ آتِیهٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى» (طه: ۱۵)؛ به درستى که ساعت [رستاخیز] آمدنى است. نزدیک است [که بخواهم] آن را پنهان کنم، تا هر شخصى به خاطر کوشش [خود] جزا داده شود (محمدعلى رضایى اصفهانى)؛

ـ «یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا»(حج: ۷۲)؛ چندان که نزدیک است بر کسانى که آیات ما را بر آنها مى خوانند حمله برند (استادولى)؛

ـ «یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: ۴۳)؛ نزدیک است که فروزشِ برقِ آن [ابرها] نور دیدگان را ببرد (کریم زمانى).

چنان که ملاحظه مى شود مترجمان در ترجمه فعل «یکاد» و صیغه هاى آن از معادل «نزدیک است» استفاده کرده اند.

تا اینجا مشخص شد که مترجمان یادشده در ترجمه فعل «کاد» و صیغه هاى آن از معادل «نزدیک بود» و در ترجمه فعل «یکاد» و صیغه هاى آن از معادل «نزدیک است» استفاده کرده اند.

آقاى فولادوند علاوه بر استفاده از معادل «نزدیک بود» در ترجمه «کاد» و صیغه هاى آن از معادل «چیزى نمانده بود» نیز استفاده کرده است. وى در ترجمه «کاد» و صیغه هاى آن که ده بار در قرآن به کار رفته است، در نُه مورد در سوره هاى فرقان: ۴۲؛ قصص: ۱۰؛ اسراء: ۷۳و۷۶؛ توبه: ۱۱۷؛ صافات: ۵۶؛ جن: ۱۹؛ اعراف: ۱۵۰؛ بقره: ۷۱؛ از معادل «چیزى نمانده بود» استفاده کرده است. و در یک مورد در سوره اسراء: ۷۴ معادل «نزدیک است» را به کار برده است.

این مترجم در ترجمه «یکاد» و صیغه هاى آن که نُه بار در قرآن تکرار شده، در سوره مریم: ۹۰؛ شورا: ۵؛ حج: ۷۲؛ و قلم: ۵۱ از معادل «چیزى نمانده» استفاده کرده است و در سوره هاى بقره: ۲۰؛ نور: ۳۵و۴۳: و ملک: ۸ معادل «نزدیک است» را به کار برده است.

معلوم نیست به چه سبب این مترجم در ترجمه «کاد/ یکاد» و صیغه هاى آن از دو معادل بهره گرفته است.

آقاى کریم زمانى نیز همانند آقاى فولادوند از دو معادل «نزدیک بود» و «چیزى نمانده بود» در ترجمه «کاد» و صیغه هاى آن در سوره هاى اسراء: ۷۴و۷۶؛ صافات:۵۶ و بقره: ۷۱ و از دو معادل «نزدیک است» و «چیزى نمانده» در ترجمه «یکاد» و صیغه هاى آن در سوره هاى مریم:۹۰؛ شورا: ۵؛ و ملک: ۸ بهره برده است. مشخص نیست چرا وى نیز در ترجمه «کاد/ یکاد» و صیغه هاى آن از دو معادل استفاده کرده است.

آقاى صفوى در ترجمه فعل «کادُوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: ۱۹)؛ از معادل «مى رفت» به جاى معادل «نزدیک بود» استفاده کرده که گرته بردارى معنایى است.۹ گرته بردارى معنایى بدین معناست که کلمه اى در معنایى به کار گرفته شود که در آن زبان بدان معنا به کار نرفته باشد.۱۰ گرته بردارى معنایى سبب مى شود تا نثر یک متن از نثر معیار فاصله بگیرد.۱۱ ترجمه او از این آیه چنین است: «و این گونه بود که وقتى محمّد، بنده خدا، به نماز مى ایستاد و خدا را عبادت مى کرد، مى رفت که انبوهى از مشرکان بر او گرد آیند و به تمسخرش گیرند.»

آقاى استادولى در ترجمه فعل «کاد» و صیغه هاى مختلف آن از معادل «نزدیک بود» استفاده کرده است. چنان که گفتیم وقتى در ترجمه فعل «کاد» از معادل «نزدیک بود» استفاده مى شود بدین معناست که عملى در گذشته انجام نشده است.

این مترجم در ترجمه فعل «کادوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: ۱۹)؛ از معادل «نزدیک بود» استفاده نکرده است. به بیان دیگر وى این فعل را در این آیه ترجمه نکرده است. ترجمه وى از این آیه چنین است: «و چون بنده خدا [محمّد صلى الله علیه و آله ]به خواندن او برمى خاست [مشرکان] یکباره بر او ازدحام کرده و بر سر او گرد مى آمدند [و به آزار و مسخره او مى پرداختند].» از آنجا که وى فعل «کادوا» را در این آیه ترجمه نکرده است، عمل ازدحام انجام شده تلقّى شده است. در صورتى که با وجود فعل «کادوا» عمل ازدحام صورت نگرفته است. چنان که در ترجمه آقاى رضایى اصفهانى فعل «کادوا» ترجمه شده و عمل ازدحام انجام نشده است. ترجمه وى چنین است: «و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمد] برخاست در حالى که او را مى خواند [و مى پرستید] نزدیک بود بر او ازدحام کنند.»

در ترجمه آیت اللّه مکارم شیرازى از این آیه نیز همانند ترجمه استادولى این اشکال دیده مى شود. ترجمه او از این آیه چنین است: «و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمّد صلى الله علیه و آله] به عبادت برمى خاست و او را مى خواند، گروهى پیرامون او به شدت ازدحام مى کردند.»
تفاوت ترجمه فعل «یکاد» با «لایکاد» و «لم یکد»

نحویان۱۲ و مفسّران۱۳ از نظر معنایى بین فعل مثبت «یکاد» و منفى آن «لایکاد» و «لم یکد» فرق نهاده اند؛ بدین صورت که وقتى در جمله اى فعل «یکاد» به کار رود معناى آن این است که عمل هنوز انجام نشده است. مثلاً معناى آیه «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ»(مریم: ۹۰) این است که «نزدیک است که آسمان ها از سخن آنان بشکافند.» سخن آنان این بود که خدا براى خود فرزندى برگرفته است «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدا.» (مریم: ۸۸) خداوند براى آنکه ناروایى و زشتى سخن آنان را بیان بفرماید، فرمود: از بس که سخن آنان ناروا و دور از منطق است جا دارد آسمان ها به سبب آن پاره پاره شوند. پس، آسمان ها شکافته نشده اند. بنابراین، کاربرد فعل «یکاد» در آیات بدین معناست که آن عمل موردنظر هنوز انجام نگرفته است.

اما وقتى به صورت منفى (لایکاد، لم یکد) به کار رود معناى آن این است که عمل هنوز در آستانه انجام شدن نیست چه برسد به اینکه انجام شود. یعنى آن عمل انجام نمى شود. برخى از مفسّران در معناى جمله «لَمْ یکَدْ یراها» در آیه «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»(نور: ۴۰) گفته اند که «لَمْ یکَدْ یراها» مبالغه در معناى «لَمْ یراها» است.۱۴ و این مبالغه در معنا، به سبب وجود فعل «یکاد» است. پس در ترجمه آن «لَمْ یکَدْ یراها»، نهادن معادل «نزدیک نیست» به جاى «لَمْ یکَدْ» ترجمه رسا و گویا و درستى نخواهد بود و به هیچ روى مبالغه بیان شده را نخواهد رساند. به نظر نگارنده معادل رسا و گویا و صحیح براى فعل «لایکاد و لم یکد» فعل «نمى تواند» است. مثلاً در معناى جمله «لَمْ یکَدْ یراها» باید گفت: نمى تواند آن را ببیند؛ زیرا «لَمْ یراها» به معناى «آن را نمى بیند» است و معناى مبالغه اى آن با وجود فعل «یکاد» (لَمْ یکَدْ یراها) «نمى تواند آن را ببیند» خواهد بود.

با بررسى اى که در معادل هاى فارسى فعل «لَمْ یکَدْ» در نسخه هاى خطى کهن قرآن محفوظ در کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى شده است، در یکى از نسخه ها در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نتواند» استفاده شده است؛۱۵ در سه نسخه از این نسخه ها در ترجمه فعل «لایکاد» (ابراهیم: ۱۷) از معادل «نتواند»۱۶ و در یکى از این نسخه ها در ترجمه «لایکادون» (نساء: ۷۸ و کهف: ۹۳) به ترتیب از معادل «نتوانستند» و «نتوانند» استفاده شده۱۷ و این، تأییدى است بر مدعاى بیان شده برخى از مترجمان به پیروى از شکل مثبت «یکاد» که در ترجمه آن از معادل «نزدیک است» استفاده کرده اند، در شکل منفى آن (لایکاد) نیز از همین معادل استفاده نموده اند که صحیح نیست؛ زیرا در این صورت اساسا عملى واقع نمى شود تا از معادل «نزدیک است» استفاده شود.

فعل «یکاد» در قرآن چهار بار با «لا»ى نافیه (لایکاد) و یک بار با «لم» جازمه (لم یکد) منفى شده است. ما در ادامه نگاهى خواهیم کرد به ترجمه «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه هاى پیش گفته معادل «لایکاد» و «لم یکد»

یکى از آیاتى که در آن فعل «لایکاد» به کار رفته، آیه «یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» (ابراهیم: ۱۷) است. صفوى در ترجمه این آیه گفته است: «آن را جرعه جرعه مى نوشد و مى رود که نتواند آن را فرو برد»؛ چنان که گفتیم وى در ترجمه فعل «کادوا» در آیه ۱۹ سوره جن دچار آسیب گرته بردارى شده است. او در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه نیز از آسیب گرته بردارى برکنار نمانده است؛ زیرا در ترجمه فعل «لایکاد» از معادل «مى رود» که به معناى «نزدیک است»، استفاده کرده است. دیگر آنکه این مترجم فعل منفى «لایکاد» را به صورت مثبت (یکاد) معنا کرده است. نکته دیگر این است که وى براى «لایکاد» دو معادل «مى رود» و «نتواند» را نهاده است. اگر او در ترجمه «لا یکادُ یسیغُه» از معادل «مى رود» استفاده نمى کرد و معادل «نمى تواند فرو ببرد» را به جاى آن مى نهاد ترجمه درستى از این آیه به دست مى داد.

محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه چنین آورده است: «آن را جرعه جرعه مى نوشد و نزدیک است که آن را به آسانى فرو نبرد.» وى نیز همانند مترجم قبلى فعل منفى «لایکاد» را به صورت مثبت (یکاد) معنا کرده است و در ترجمه آن به جاى استفاده از معادل «نمى تواند»، از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است. دیگر آنکه جمله «نزدیک است که آن را به آسانى فرو نبرد» چه معنایى را افاده مى کند؟! و آیا خواننده این عبارت چیزى از آن متوجه مى گردد؟!

آیت اللّه مکارم این آیه را چنین ترجمه کرده است: «به زحمت جرعه جرعه آن را سرمى کشد و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد.» «حاضر نیست» معادل صحیحى براى فعل منفى «لایکاد» نیست.

گرمارودى در ترجمه این آیه چنین نگاشته است: «که آن را جرعه جرعه مى نوشدوچنین نیست که آن را فرو برد.» «چنین نیست» نیز معادل رسا و دقیقى براى «لایکاد» نیست.

مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، فولادوند، خرمشاهى، استادولى و کریم زمانى به درستى در ترجمه «لایکاد» از معادل «نمى تواند» استفاده کرده اند. ترجمه آنان از این قرار است ـ که آن را جرعه جرعه مى آشامد و او را فروبردن آن آسان و گوارا نیست [از گندى و تلخى نمى تواند آن را به آسانى فروبرد تا رهایى یابد] (مجتبوى)؛

ـ آن را جرعه جرعه مى نوشد و نمى تواند آن را فرو برد (فولادوند)؛

ـ که آن را جرعه جرعه بنوشد و نتواند فرو ببرد (خرمشاهى)؛

ـ که آن را جرعه جرعه بیاشامد و [از بوى گند و تلخى آن] هیچ نتواند یکباره آن را سرکشد (استادولى)؛

ـ [و با هزار رنج و زجر] آن را جرعه جرعه مى نوشد و [از بوى تعفن و طعم زننده اش] نمى تواند آن را فرو دهد (کریم زمانى).

ترجمه پیشنهادى: «آن را جرعه جرعه مى نوشد و نمى تواند آن را فرو ببرد.»

یکى دیگر از آیاتى که در آن فعل «لایکاد» به کار رفته، «وَلَا یَکَادُ یُبِینُ» (زخرف: ۵۲) است.

خرمشاهى این آیه را چنین ترجمه کرده است: «و نزدیک نیست که سخن واضح بگوید.» وى در ترجمه «لایکاد» از معادل «نزدیک نیست» که معادل فعل «یکاد» است بهره گرفته است. چنان که بیان شد در ترجمه فعل «لایکاد» باید از معادل «نمى تواند» استفاده کرد. جاى بسى تعجب است که وى در آیه ۱۷ سوره ابراهیم در ترجمه فعل «لا یکادُ» معادل «نتواند» را نهاده، اما در این آیه (زخرف: ۵۲) از معادل «نزدیک نیست» استفاده کرده است.

صفوى در ترجمه این آیه گفته است: «و نزدیک است که نتواند مقصود خود را بیان کند.» وى این آیه را همانند آیه ۱۷ سوره ابراهیم ترجمه کرده است؛ اما به جاى معادل «مى رود» که به معناى «نزدیک است»، خود معادل «نزدیک است» را به کار گرفته است. نقد این ترجمه همان است که در ذیل آیه ۱۷ سوره ابراهیم آورده ایم.

محمدعلى رضایى اصفهانى آیه مزبور را چنین ترجمه کرده است: «و نزدیک نیست که [سخن را ]روشن سازد!» وى در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه از معادل «نزدیک نیست» استفاده کرده است؛ در حالى که در ترجمه آیه ۱۷ سوره ابراهیم، معادل «نزدیک است» را نهاده است. چنان که گفتیم در ترجمه فعل «لایکاد» باید معادل «نمى تواند» را به کار برد.

مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، گرمارودى، استادولى و کریم زمانى آیه را درست ترجمه کرده اند:

ـ «و نمى تواند سخن را روشن بیان کند» (مجتبوى)؛

ـ «و هرگز نمى تواند فصیح سخن بگوید» (مکارم»؛

ـ «و نمى تواند درست بیان کند» (فولادوند)؛

ـ «و به درستى نمى تواند سخن گوید» (گرمارودى)؛

ـ و نمى تواند درست سخن بگوید» (استادولى)؛

ـ «و نمى تواند واضح سخن بگوید» (کریم زمانى)؛

ترجمه پیشنهادى: «و نمى تواند به درستى سخن بگوید.»

آیه دیگرى که در آن فعل «لایکاد» آمده، «لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثا» (نساء: ۷۸) است.

صفوى در ترجمه این آیه چنین نگاشته است: «پس این مردم را چه شده که نزدیک است هیچ سخنى را درنیابند.» او در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه همانند آیه ۵۲ سوره زخرف، معادل «نزدیک است» را نهاده است.

محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه گفته است: «و این گروه را چه شده است که به فهم عمیق سخن نزدیک نیستند»! گرچه وى این آیه را همانند دو آیه پیشین ترجمه نکرده، باز از معادل «نزدیک نیستند» استفاده کرده است.

مجتبوى: «پس این گروه را چیست که بر آن نیستند [نمى خواهند] که سخنى را دریابند.» وى در ترجمه فعل «لایکاد» از معادل «بر آن نیستند» یا «نمى خواهند» استفاده کرده است که نمى تواند معادل این فعل باشد.

مکارم: «پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند.» در این ترجمه نیز معادل «حاضر نیستند» نمى تواند معادل فعل «لایکاد» باشد.

فولادوند: [آخر ]این قوم را چه شده است که نمى خواهند سخنى را [درست] دریابند.» ترجمه فعل «لایکاد» به «نمى خواهند» صحیح نیست.

خرمشاهى: «این گروه را چه مى شود که به نظر نمى رسد سخنى دریابند.» وى در ترجمه فعل «لایکاد»، «به نظر نمى رسد» نهاده است که صحیح نیست.

گرمارودى: «بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنى را دریابند.» وى نیز در ترجمه فعل «لایکاد»، «بر آن نیستند» را نهاده است که درست نیست.

استادولى: «این قوم را چه شده است که هیچ سخنى را درنخواند یافت.» این مترجم فعل «لایکاد» را ترجمه نکرده است.

کریم زمانى: «این گروه را چه مى شود که به نظر نمى رسد سخنى دریابند.» این مترجم نیز در ترجمه فعل «لایکاد»، «به نظر نمى رسد» نهاده است که صحیح نیست.

ترجمه پیشنهادى: «این قوم را چه شده است که نمى توانند هیچ سخنى را [درست] دریابند.»

چهارمین آیه اى که در آن فعل «لایکاد» وجود دارد، آیه «وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْما لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً»(کهف: ۹۳) است.

محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه چنین آورده است: «نزد آن دو گروهى را یافت، که به فهم عمیق هیچ گفتارى نزدیک نبودند.» وى این آیه را همانند آیه ۷۸ سوره نساء ترجمه کرده است.

مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، مکارم، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، و استادولى نیز از این آیه ترجمه درستى ارائه نکرده اند. ترجمه آنان از این قرار است:

مجتبوى: «در پیش آن دو کوه گروهى را یافت که هیچ سخنى را درنمى یافتند.» وى در ترجمه این آیه فعل «لایکاد» را ترجمه نکرده است.

مکارم: «و در کنار آن دو [کوه] قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى فهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود].» در این ترجمه نیز فعل «لایکاد» ترجمه نشده است. دیگر آنکه فعل «یفقهون» به صورت منفى ترجمه شده است، در صورتى که حرف نفى «لا» بر سر فعل «یکاد» درآمده است.

خرمشاهى: «و در پیش آن دو مردمانى را یافت که زبان نمى فهمیدند.» وى نیز معادلى به جاى فعل «لایکاد» ننهاده است و فعل «یفقهون» را به صورت منفى ترجمه کرده است.

گرمارودى: «در برابر آن دو [سدّ] گروهى را دید که [هیچ] زبانى را درست درنمى یافتند.» در این ترجمه نیز فعل «لایکاد» ترجمه نشده و فعل «یفقهون» به صورت منفى ترجمه شده است.

صفوى: «در مجاورت آن دو کوه قومى عقب مانده را یافت که به آسانى مفهوم هیچ سخنى را درک نمى کردند.» این مترجم نیز معادلى به جاى فعل «لایکاد» ننهاده است و فعل «یفقهون» را به صورت منفى ترجمه کرده است.

استادولى: «در آن سو قومى یافت که هیچ زبانى نمى فهمیدند.» اشکال ترجمه قبلى در این ترجمه نیز وجود دارد.

کریم زمانى: «و در کنار آن قومى را یافت که هیچ زبانى را نمى فهمیدند.» در این ترجمه نیز اشکال ترجمه قبلى دیده مى شود.

اشکالى دیگر آنکه این مترجمان از این آیه که از نظر ساختار با آیه ۷۸ سوره نساء یکى است، ترجمه متفاوتى به دست داده اند.

در این میان، آقاى فولادوند تنها مترجمى است که از این آیه ترجمه صحیحى به دست داده است. ترجمه وى چنین است: «در برابر آن دو [سدّ]، طایفه اى را یافت که نمى توانستند هیچ زبانى را بفهمند.»

البته وى از این آیه (کهف: ۹۳) و آیه ۷۸ سوره نساء ترجمه متفاوتى به دست داده است. اوّل آنکه در ترجمه آیه ۹۳ سوره کهف به درستى در ترجمه فعل «لایکاد» معادل «نمى توانستند» را نهاده است، ولى در ترجمه آیه ۷۸ سوره نساء از معادل «نمى خواهند» استفاده کرده است که صحیح نیست. دوم آنکه در ترجمه آیه ۷۸ سوره نساء به درستى از کلمه «درست» در داخل قلّاب استفاده کرده، اما در ترجمه آیه ۹۳ سوره کهف از آن غفلت کرده است.

ترجمه پیشنهادى: «در پیش آن دو [کوه] گروهى را یافت که نمى توانستند هیچ سخنى را [درست] دریابند.»

براساس ترتیب سوره ها آخرین آیه اى که در آن نفى فعل «یکاد» به کار رفته، «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»(نور: ۴۰) است.

فولادوند: «هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مى بیند.» گرچه وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، ترجمه صحیحى از آن به دست نداده است؛ زیرا بیان کردیم که نفى فعل «یکاد» («لایکاد» و «لَمْ یکَدْ») بر مبالغه در انجام نگرفتن عمل دلالت دارد؛ پس، در ترجمه آن باید از معادل «نمى تواند» استفاده کرد. چنان که همین مترجم در ترجمه فعل «لایکاد» در آیه ۱۷ ابراهیم، ۹۳ کهف و ۵۲ زخرف معادل «نمى تواند» را به کار برده است.

خرمشاهى: «چون دستش را برآورد، چه بسا نبیندش.» او در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، اما تعبیر «چه بسا» در لغت به «بسیار و فراوان» معنا شده است۱۸ که در این صورت همان معناى «نزدیک است» را افاده مى کند. دیگر آنکه حرف نفى «لم» بر فعل «یکاد» درآمده و آن را مجزوم ساخته، در این صورت فعل «لَمْ یکَدْ» را باید به صورت نفى ترجمه کرد. اما وى فعل «یراها» را به صورت نفى ترجمه کرده است.

گرمارودى: «اگر کسى دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند.» گرچه وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، به دلایل پیش گفته ترجمه صحیحى از آن به دست نداده است.

صفوى: «وقتى دست خود را بیرون مى آورد، نزدیک است که آن را از شدت تاریکى نبیند.» وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است؛ در صورتى که فعل منفى است. دیگر آنکه به دلایل پیش گفته ترجمه اى که به دست داده است، صحیح نیست.

محمدعلى رضایى اصفهانى: «هر گاه دستش را خارج کند نزدیک است که آن را نبیند.» وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است؛ در صورتى که فعل «لَمْ یکَدْ» منفى است. وانگهى به دلیل هاى پیش گفته این ترجمه صحیح نیست.

مکارم و استادولى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» معادل «ممکن نیست» را نهاده اند که رسا و دقیق نیست. ترجمه آنان بدین قرار است:

«آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند.» (مکارم)؛

ـ «اگر دستش را بیرون آورد ممکن نیست آن را ببیند.» (استادولى).

مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، کریم زمانى آیه را درست ترجمه کرده اند. ترجمه آنان از این قرار است:

ـ «گاهى که دست خویش بیرون آرد نتواند که ببیندش.» (مجتبوى)؛

ـ آنچنان که هرگاه [فرضا] دست خود را بیرون آرد، آن [دست] را نتواند دید [بس که تاریکى غلیظ است].» (کریم زمانى).

ترجمه پیشنهادى: «اگر دستش را بیرون آورد نمى تواند آن را ببیند.»
نتیجه گیرى

از آنچه بیان کردیم این نتایج حاصل مى آید:

۱٫ مترجمان در ترجمه «کاد» از معادل «نزدیک بود» استفاده کرده اند و در ترجمه «یکاد» از معادل «نزدیک است».

۲٫ معلوم نیست چرا آقاى فولادوند و کریم زمانى در ترجمه «کاد» از معادل «چیزى نمانده بود» و در «یکاد» از معادل «چیزى نمانده است» نیز استفاده کرده اند.

۳٫ برخى از مترجمان یادشده در مواردى معادلى براى فعل «کاد» و «لایکاد» ننهاده اند.

۴٫ از میان مترجمان یادشده فقط آقاى صفوى دچار آسیب گرته بردارى معنایى در ترجمه فعل «کادوا» و «لایکاد» شده است. وى در ترجمه «کادُوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: ۱۹) از معادل «مى رفت» استفاده کرده است. در ترجمه فعل «لایکادُ» در آیه «یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» (ابراهیم: ۱۷) نیز از معادل «مى رود» استفاده کرده است.

۵٫ بین فعل «یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» از حیث معنا تفاوت وجود دارد. «یکاد» بدین معناست که عمل در آستانه انجام است اما انجام نمى پذیرد؛ ولى معناى فعل «لایکاد» و «لم یکد» این است که عمل نمى تواند انجام بگیرد، زیرا در آستانه انجام گرفتن نیست. با وجود این تفاوت، برخى در ترجمه آن از معادل «نزدیک نیست» استفاده کرده اند. معادل درست براى این دو فعل «نمى تواند» است.

۶٫ برخى از مترجمان همانند محمدعلى رضایى اصفهانى در هیچ یک از آیاتى که فعل «لایکاد» و «لم یکد» به کار رفته است از معادل «نمى تواند» استفاده نکرده اند. برخى دیگر از مترجمان از معادل رسا و دقیقى استفاده نکرده اند؛ همانند مکارم، گرمارودى و استادولى. همه مترجمان یادشده در این مقاله ـ جز رضایى اصفهانى ـ در برخى موارد از معادل رسا و دقیق و صحیح «نمى تواند» استفاده کرده اند، اما در مواردى دیگر از آن غفلت کرده اند. پس آنان در ترجمه «لایکاد» و «لم یکد» از معادل یکسانى استفاده ننموده اند که این ضعف اساسى در این ترجمه هاست.

۷٫ برخى از مترجمان یادشده در مواردى فعل «لایکاد» و «لم یکد» را مثبت و در عوض فعل پس از آنها منفى معنى کرده اند.

۸٫ مترجمان جدید قرآن باید پس از بررسى لغزشگاه هاى مترجمان قبل از خود، به ترجمه قرآن بپردازند.

۹٫ در ترجمه گروهى قرآن باید براى هر دانشى یک متخصص برگزید. چنین کسى باید در دانش ترجمه قرآن نیز از تخصص لازم برخوردار باشد.
منابع

ـ قرآن کریم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، چ سوم، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۶٫

ـ ـــــ ، ترجمه حسین استادولى، تهران، اسوه، ۱۳۸۵٫

ـ ـــــ ، ترجمه سیدعلى موسوى گرمارودى، چ دوم، تهران، قدیانى، ۱۳۸۴٫

ـ ـــــ ، ترجمه محمدعلى رضایى اصفهانى، قم، مؤسسه فرهنگى ـ تحقیقاتى دارالذکر، بى تا.

ـ ـــــ ، ترجمه محمدمهدى فولادوند، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۸٫

ـ ـــــ ، ترجمه ناصر مکارم شیرازى، قم، سپهر نوین، ۱۳۸۶٫

ـ ترجمه روشنگر قرآن کریم، کریم زمانى، تهران، نامک، ۱۳۸۹٫

ـ ابن مالک، شرح التسهیل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.

ـ ابن هشام انصارى، جمال الدین بن یوسف، مغنى اللبیب، تحقیق و شرح عبدالطیف محمدالخطیب، کویت، السلسله التراثیه، ۱۴۲۱ق.

ـ استرآبادى، رضى الدین محمدبن حسن، شرح الرّضى على الکافیه، تهران، مؤسسه الصادق، ۱۳۹۵ق.

ـ الحوفى، احمد، «معنى (کاد) فى الاثبات و النفى»، مجمع اللغه العربیه، الجزء ۳۳، ربیع الثانى ۱۳۹۴ق، ص ۵۸ـ۶۵٫

ـ انورى حسن، فرهنگ بزرگ سخن، چ دوم، تهران، سخن، ۱۳۸۲٫

ـ بیضاوى، عبداللّه بن عمر، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.

ـ رازى، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى استان قدس رضوى، ۱۴۰۸ق.

ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشّاف، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۰۷ق.

ـ سمیعى گیلانى، احمد، نگارش و ویرایش، تهران، سمت، ۱۳۸۵٫ ـ سیوطى، جلال الدین عبدالرحمان، همع الهوامع فى شرح جمع الجوامع، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.

ـ صفوى، سید محمدرضا، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، چ سوم، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۶٫

ـ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا.

ـ علوى، یحیى بن حمزه، المنهاج فى شرح جمل الزجاج، ریاض، مکتبه الرشد، ۱۴۳۰ق.

ـ فرزانه، سیدبابک، «معناى فعل کاد در قرآن»، صحیفه مبین، ش ۳۷، بهار و تابستان ۱۳۸۵، ص ۱۰۵ـ۱۱۰٫

ـ فیض کاشانى، ملّامحسن، تفسیر الصافى، تهران، الصدر، ۱۴۱۵ق.

ـ کوشا، محمدعلى، ترجمه هاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد، رشت، کتاب مبین، ۱۳۸۶٫

ـ نجفى، ابوالحسن، فرهنگ فارسى عامیانه، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۸٫

ـ ـــــ ، غلط ننویسیم، تهران، مرکز نشر دانشگاه،ى ۱۳۷۲٫

ـ یاحقى، محمدجعفر، فرهنگنامه قرآنى، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۴٫
پی نوشت ها:
* کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. دریافت: ۲۱/۱۱/۸۹ ـ پذیرش: ۲۹/۳/۹۰٫
narok30114@yahoo.co.uk
۱ـ در نقد ترجمه ها نیز باید چنین شود؛ یعنى هریک از متخصصان در دانش خاص به نقد ترجمه ها در حیطه تخصصى خود بپردازند.
۲ـ این ترجمه به همت محمدعلى رضایى اصفهانى و همکارانش به ثمر رسیده است.
۳ـ این مقاله در مجله ترجمان وحى، ش ۲۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹، ص ۴ـ۲۳ چاپ شده است.
۴ـ آقاى محمدعلى کوشا در کتاب ترجمه هاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد، در نقد ترجمه آقایان خرمشاهى، فولادوند و گرمارودى، ترجمه
آنان را از فعل هاى «کاد / یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» بررسى و نقد نکرده است.
۵ـ احمد الحوفى، «معنى کاد فى الاثبات و النفى»، مجمع اللغه العربیه، الجزء۳۳، ربیع الثانى، ۱۳۹۴ق.
۶ـ سیدبابک فرزانه، «معناى فعل کاد در قرآن»، صحیفه مبین، ش ۳۷، بهار و تابستان ۱۳۸۵٫
۷ـ ترتیب اسامى براساس تاریخ ترجمه آنان از قرآن است.
۸ـ جلال الدین عبدالرحمان سیوطى، همع الهوامع فى شرح جمیع الجوامع، ج ۱، ص ۴۰۹ـ۴۲۴؛ رضى الدین محمدبن حسن استرآبادى، شرح الرضى على الکافیه، ج ۴، ص ۲۱۳ـ۲۲۶؛ ابن مالک، شرح التسهیل، ج ۱، ص ۳۷۵٫
۹ـ در فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ فارسى عامیانه ذیل مدخل «رفتن»، بدین معنى نزدیک است اشاره نشده است. براى توضیحات بیشتر بر نادرستى چنین الگوهایى، ر.ک: احمد سمیعى گیلانى، نگارش و ویرایش، ص ۵۳ و ۱۷۹ـ۱۸۱٫
۱۰ـ ر.ک: ابوالحسن نجفى، غلط ننویسیم، ص ده.
۱۱ـ ر.ک: احمد سمیعى گیلانى، همان.
۱۲ـ جلال الدین عبدالرحمان سیوطى، همان، ج ۱، ص ۴۲۳ـ۴۲۴؛ یحیى بن حمزه علوى، المنهاج فى شرح جمل الزجاجى، ج ۱، ص ۶۴۷؛ جمال الدین بن یوسف ابن هشام الانصارى، مغنى اللبیب، ج ۶، ص ۵۸۲ـ۵۸۵؛ رضى الدین محمدبن حسن استرآبادى، همان، ج ۴، ص ۲۲۳ـ۲۲۵؛ ابن مالک، همان، ج ۱، ص ۳۸۵٫
۱۳ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف، ج ۳، ص ۲۴۴؛ محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج ۷، ص ۴۴۳ـ۴۴۴؛ ملّا محسن فیض کاشانى، تفسیر الصافى، ج ۳، ص ۴۳۸؛ ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، ج ۱۱، ص ۲۶۳؛ ج ۱۴، ص ۱۶۱ـ۱۶۲؛ عبداللّه بن عمر بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج ۴، ص ۱۰۹٫
۱۴ـ همان.
۱۵ـ ر.ک: محمدجعفر یاحقى، فرهنگنامه قرآنى، ج ۴، ص ۱۸۷۴٫
۱۶ـ همان، ص ۱۸۷۱٫
۱۷ـ همان، ص ۱۸۷۲٫
۱۸ـ حسن انورى، فرهنگ بزرگ سخن، ج ۲، مدخل «چه بسا».

افعال مقاربة:

افعال مقاربة، از نظر معني سه دسته هستند، برخي معني قُرب و نزديكي مي دهند، برخي بمعني اميدواري مي باشند و برخي هم به معني شروع كردن هستند، اما از روي تعميم همگي اين افعال را افعال مقاربه مي نامند.

الف) كادَ، اوشَكَ ( نزديك است، چيزي نمانده است )

ب) عسي ( اميد است )

د) جَعلَ، أخذَ ( شروع كرد )

افعال مقاربه، مانند افعال ناقصه بر سر مبتدا و خبر مي آيند و مبتدا را همچنان مرفوع باقي مي گذارند و خبر را منصوب مي كنند. با اين تفاوت كه خبر افعال ناقصه به سه صورت ( مفرد، جمله، شبه جمله ) مي آيد ولي خبر افعال مقاربه هميشه بشكل فعل مضارع مي آيد. چون خبر افعال مقاربه هميشه جمله فعليه است، محلاً منصوب مي باشد.

* از ميان افعال مقاربه دو فعل ( كاد و أوشكَ ) مضارع آنها ( يكادُ و يوشكُ ) است و بقيه فقط بشكل ماضي بكار مي روند. [ فعل مقاربه+ اسم مرفوع+ فعل مضارع ]

كادَ الجهلُ يضمحلُّ.

عسي الظّلمُ أنْ يزولَ.

عسي الكربُ الّذي أمسيتُ فيهِ يكونُ وراءَهُ فرجٌ قريبٌ

يكادُ البرقُ يخطفُ أبصارَهم.

أخذَ الطّالبُ يكتبُ وظائفَهُ.

جعل المعلمُ يسألُ الطّلابَ عنِ الدّرسِ.

ترجمه ( أخذ و جعل ):

* ( أخذَ ) در اصل يعني ( گرفت ) و ( جعل ) يعني ( قرار داد ) و فعل متعدي هستند و از افعال مقاربه و شروع نمي باشند، حال اگر با فعل مضارع بكار روند، بمعني ( شروع كردن ) هستند.

أخذَ الطالبُ المحفظةَ ( دانش آموز كيف را گرفت ) / جعل اللهُ الناسَ شعوباً ( خداوند مردم را گروه گروه قرار داد )

أخذ اللّصوصُ يسلبونَ أموالِ المسافرينَ ( دزدها شروع كردند به غارت اموال مسافران )

جعل الآباءُ و الأمهاتُ يُرَّبونَ أبناءهم ( پدران و مادران شروع كردند به تربيت فرزندانشان )

* فعل ( كاد ) به دو معني درست است: 1- نزديك است 2- چيزي نمانده است

كادتْ يَداها تيبسانِ من شدّة البردِ:

1- چيزي نمانده بود كه دستهايش از شدت سرما خشك شوند. 2- نزديك بود كه دستهايش از شدت سرما خشك شوند.

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *