امام رضا در شعر عربی تاثیر گسترش زبان و ادبیات عربی در صنعت گردشگری استان خراسانامام رضا

  سیمای امام رضا (ع) در شعر دعبل خزاعی و سنایی غزنوی

چکیده
مقاله‌ی حاضر، با بررسی و پژوهش تطبیقی، می‌کوشد تا تصویری از شخصیت امام رضا ع) در دو ادب فارسی و عربی، ارائه نماید و به بیان شمّه‌ای از مناقب در باب حضرت ثامن‌الائمه (ع) که در قالب بهترین شکل سخن‌وری _شعر_ منعکس شده‌اند، می‌پردازد. در این نوشتار، از میان انبوه شاعران برجسته‌ی ادب فارسی و عربی «سنایی غزنوی و دعبل خزاعی» انتخاب شده‌اند و بر آن است که نهایت حب و دوستی آن‌ها را در میان دو طیف مختلف از شاعران نام‌آور با تمام اختلافات زمانی، زبانی و فرهنگی، نشان دهد تا با رویکردی تطبیقی بیان دارد خورشید تابان خراسان، در اشعار هر کدام چگونه نمود پیدا کرده است.
هدف این پژوهش، مقایسه‌ی سروده‌های رضوی در دیوان «سنایی غزنوی» و «دعبل خزاعی» و بیان تفاوت‌های دیدگاه‌ها در دو فرهنگ ایرانی و عربی می‌باشد که با پیش درآمد معرفی مدح و مرثیه و مجموعه‌ای از مشهورترین سروده‌های رضوی در ادب فارسی و عربی همراه می‌گردد.
واژگان کلیدی: امام رضا (ع)، ادب فارسی و ادب عربی، سنایی غزنوی، دعبل خزاعی

همچنین بخوانید: قصیده دعبل در مدح امام رضا

۱ـ مقدمه
سراسر جمله عالم پر امام است    امامی چون علی‌بن موسی‌الرضا کو؟
(سنایی)
شخصیت والای ثامن‌الائمه (ع)، بی‌شک هر صاحب ذوقی را به تلاش و تکاپو برای خلق آثار ارزنده‌‌ی ادبی وا می‌دارد. این شکوفایی استعدادها و تولیدات ادبی، تنها به دوره‌های اخیر محدود نمی‌گردد بلکه پیشینه‌ی تاریخی آن مربوط است به همان آغاز یعنی عصر امام رضا (ع).
شاعران بسیاری سعی در ارائه‌ی فضایل و مناقب این شخصیت الهی داشته‌اند و ضمن بیان ویژگی‌های ظاهری و معنوی ایشان در قالب شعر، به نحوی مظلومیت و حقّانیت امام (ع) را در اشعار خود منعکس کرده‌اند. به عبارتی شعر ابزاری می‌شود جهت دفاع از امامت و ولایت آن حضرت.
«ادبیات مذهبی» به عنوان یکی از گونه‌های ادبی، از جمله مقوله‌های رایج در ادبیات فارسی و عربی محسوب می‌شود. مولدان اشعار مذهبی با خلق آثار خود، زیبایی‌ها و فضایل آشکار و نهان شخصیت‌های الهی ـ عرفانی را به مخاطبان نشان داده و منجر به ارتقای سطح فرهنگ و شعور اجتماعی آن‌ها می‌شوند. این نوع ادبی در حقیقت تمام تلاش خود را در دفاع از ارزش‌های مذهبی و ترویج اندیشه‌های الهی و ترغیب مخاطبان، به کار گرفته است.
سیمای اهل بیت در هر دو ادبیات فارسی و عربی، با قدمت تاریخی بسیار نمود پیدا کرده است که یکی از آن بزرگان، امام رضا (ع) می‌باشند که توسط خیل کثیری از شاعران از جمله «سنایی و دعبل» بسیار مورد حمد و ثنا قرار گرفته‌اند و هر کدام سعی داشته‌اند که به نحو مؤثر و با ذوق سلیم و شیوای خود، دورنمایی از چهره‌ی تابناک ایشان را به تصویر بکشند، هرچند که شأن و منزلت افلاکیان بسی بالاتر و ارزنده تر از آن است که خاکیان به مدح آن‌ها بپردازند، لیکن باز هم شاعران فرهیخته در سراسر این کره‌ی خاکی و با هر آئین و مذهبی، همواره برآنند تا نهایت استعدادهای شاعرانه‌ی خود را به کار گیرند و برترین اشعار خود را در خصوص این امام همام، ارائه دهند و این امریست مُسَلّم که عاشقان؛ معشوق را پیوسته بستایند.
۲ـ۱ـ پیشینه‌ی علمی تحقیق
«سعیده اژدر فایقی» در مقاله‌ی خود تحت عنوان «دعبل و محتشم؛ سرآمد مرثیه سرایان»، پس از ذکر برخی تعاریف و توصیفات در خصوص مرثیه، به تقسیم‌بندی مرثیه‌سرایی و سوگ سروده‌ها در ادبیات فارسی و عربی و نیز معرفی نخستین مرثیه‌سرایانِ آن می‌پردازد، سپس ضمن بیان مختصری از زندگانیِ هر دو شاعر به تفسیر و تحلیلِ اشعار آن‌ها که در رثای امام حسین (ع) سروده‌اند، همّت می‌گمارد و در نهایت «دعبل» و «محتشم» را از نامدارترین شاعران مرثیه‌سرا معرفی می‌کند.
«سیمای امام رضا (ع) در شعر پارسی از سنایی تا جامی» اثر دکتر روح‌ا… هادی، دیگر پژوهش انجام شده و مرتبط با موضوع تحقیق می‌باشد. وی در مقاله‌ی خود، ضمن معرفی شاعرانی‌که دیوان اشعارشان با مدح امام ثامن (ع) زیور یافته، نمونه‌هایی از سروده‌های آن‌ها را به عنوان گواهی صادق، آورده است.
نوشتار ایشان دوره‌ای چهارصد ساله، یعنی از سنایی تا جامی را شامل می‌شود که به تحلیل سروده‌های گروهی از شاعران متعلق به این طیف تاریخی از حیث معناشناسی پرداخته است.
ـ پایان‌نامه‌ای با عنوان «اهل بیت در دیوان دعبل خزاعی» نوشته‌ی غلامرضا رضایی سهل‌آبادی، مهم‌ترین تحقیق انجام شده در این زمینه می‌باشد که در آن نویسنده علاوه بر این‌که به سایر آثار و اشعار دعبل اشاراتی فرموده بیشترین تأکیدش بر قصیده‌ی تائیه‌ی دعبل و شرح و تفسیر نکات و ارزش‌های ادبی ـ سیاسی و مفاهیم و مضامین مندرج در آن می‌باشد.
۳ـ۱ـ روش تحقیق
نگارنده‌ی این مختصر در بررسی و پژوهش تطبیقی خود، از روش تحلیل محتوا مدد جسته و سروده‌های رضوی موجود در دیوان این دو شاعر را معرفی و ویژگی‌های هر یک را برشمرده است. به دیگر بیان با آوردن نمونه اشعاری از هر دو شاعر محبّ اهل بیت عصمت و طهارت، در نهایت ایجاز، به معرفی و تبیین سبک و سیاق ادبی و عمق بصیرت و ژرفای عشق و دلدادگیِ آن‌ها پرداخته است.
سیری در دیوان دعبل خزاعی و سنایی غزنوی، نگارنده را به این حقیقت رهنمون ساخت که سروده‌های رضویِ موجود در آن‌ها، در دو گونه‌ی ادبی «مدح و مرثیه» منعکس شده است. لذا لازم می‌دانم پیش از شروع مبحث اصلی، مختصری پیرامون هر یک از این گونه‌های ادبی، جهت مزید اطلاع بیان گردد:
۴ـ۱ـ شعر مدحی
«مدح» در اصطلاح انواع شعر آن است که نویسنده یا گوینده کسی را به صفات نیک و پسندیده متصف سازد و بستاید. «این‌گوه ادبی از رایج‌ترین مضامین و موضوع نخستین شعر فارسی در ۱۲ قرن پیش می‌باشد موضوع این نوع ادبی می‌تواند حتی یک از حالات و خلقیات نفسانیِ انسان نیز باشد» (داد، ۱۳۷۵: ۲۶۶). آغاز مدیحه‌سرایی در ایران را نیمه‌ی قرن سوم (۲۵۱هـ.ق) دانسته‌اند که در آن تاریخ، «محمدبن وصیف سگزی» به مدح یعقوب لیث صفاری ـ امیرسیستان ـ پرداخته است» (وزین‌پور، ۱۳۷۴: ۳۸۶).
«سابقه‌ی مدح در میان اعراب به عهد جاهلی برمی‌گردد که موضوع اصلی شعر در این دوره به شمار می‌رود» (همان.۴۱۰).
«قالب ویژه‌ی مدح، قصیده می‌باشد. قصیده یا چکامه یک قالب شعر کلاسیک فارسی است و معمولاً هم بسیار بلند و بیشتر از چهارده بیت است. این قالب شعری تنها برای مدح کاربرد ندارد بلکه جهت ذم، سوگواری (مرثیه) بزم، وصف طبیعت و موعظه نیز مورد استفاده‌ی شعرا قرار می گیرد» (همایی، ۱۳۶۱: ۱۰۲).
«و نیز تنها اختصاص به پادشاهان، وزرا و امثال آن‌ها ندارد، بلکه این امر در مورد پیامبر و ائمه‌ی اطهار هم صدق می‌کند که در این صورت از آن تحت عنوان «نعت و منقبت» یاد می‌شود» (پوریزدان پناه کرمانی، ۱۳۸۸: ۴۲).
۵ـ۱ـ مرثیه
«مرثیه در لغت، گریستن به مُرده و ذکر محامد وی و تأسف از درگذشت او را می‌گویند و در اصطلاح ادب «رثا» یا «مرثیه» بر اشعاری اطلاق می‌گردد که در ماتم گذشتگان و تعزیت یاران و بازماندگان و ذکر مناقب وی سروده شود» (دهخدا.«مرثیه»).
«در ادب عربی، رثا را چنین تعریف کرده‌اند: رثا یعنی مدح و توصیف مناقب کشتگان میدان جنگ و دعوت و ترغیب قبیله، به گرفتن خون شهیدان معرکه یا مردگان ناآشنا که حقی بر گردن شاعر داشته‌اند» (امامی، ۱۳۶۹: ۱۳).
«گفته‌اند که مرثیه‌سرایی در جهان، همزاد مرگ اولین انسان بوده است. پس به این اعتبار می‌توانیم آدم ابوالبشر (ع) را اولین شاعر جهان بدانیم که در سوگ فرزندش ـ هابیل ـ مرثیه‌ای سروده است و از آن پس، سرایش اشعاری سوزناک و دردآلود در فقدان عزیزان در بین انسان‌ها متداول شده است» (اژدر فایقی، ۱۳۸۹: ۱).
۲ـ امام رضا (ع) در ادبیات فارسی
از جمله شاعران ادب فارسی که به طور آگاهانه، شخصیت آسمانی امام رضا (ع) را در اشعار خود منعکس کرده‌اند و به عبارتی آن را وظیفه‌ی خود دانسته و در راه عقیده سروده‌اند می‌توان جامی، سنایی، خاقانی، اخوان ثالث، امین‌پور، الهی قمشه‌ای و .. را نام بُرد که در ادامه با نمونه‌های کوتاهی از اشعار آن‌ها آشنا خواهیم شد:
من بنده‌ام شهنشه ایمان را                   سلطان دین، شهید خراسان را
آن عقل صرف و جوهر حکمت را        وان بحر علم و کشتی ایمان را …
«مهدی الهی قمشه‌ای» (ناصح، ۱۳۶۲: ۳۸)
چشمه‌های خروشان، تو را می‌شناسند     موج‌های پریشان، تو را می‌شناسند …
اینک ای خوب، فصل غریبی سرآمد      چون تمام غریبان، تو را می‌شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم        کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند
«قیصر امین‌پور» (شفیعی، ۱۳۸۸: ۹۸ـ۹۷)
ای علی‌ موسی‌الرضا، ای پاک‌مرد یثربی، در توس خوابیده،
من تو را بیدار می‌دانم.
زنده‌تر، روشن‌تر از خورشید عالم‌تاب،
از فروغ و فر شور و زندگی، سرشار می‌دانم …
«مهدی اخوان ثالث» (همان: ۱۳۷)
سلامٌ علی آل طه و یاسین               سلامٌ علی آلِ خَیْر النبیّین
سلامٌ علی روضهٍ حلَّ فیها              امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ والدّین …
«عبدالرحمن جامی» (احمدی بیرجندی و نقوی‌زاده، ۱۳۶۵: ۴۹)
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم       که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم …
همیشه سفره مهمان نوازیت باز است      اجازه‌ می‌دهی‌ام باز زائرت باشم؟ …
«سید محمد جواد شرافت» (نظافت ۱۳۵۸: ج ۲۰، ۳۶)
۳ـ امام رضا (ع) در ادبیات عرب
«شاعران در پی هجرت امام رضا (ع) به خراسان، از مناطق مختلف نزد آن حضرت شرفیاب شده، سروده‌های خود را عرضه می‌داشتند، که از آن جمله بود:
ـ ابونواس: وی را در قبال شاعران کلاسیک دوره‌ی جاهلی و آغاز اسلام، از شاعران نوگرا برمی‌شمردند و این‌که ریشه‌ای ایرانی داشته است. وی اشعاری در وصف امام رضا (ع) دارد که آن‌ها را در حضور ایشان انشاد کرده است، برای نمونه به چند بیت زیر تمثّل جُسته‌ایم:
مطهرون نقیّاتٌ ثیابَهُم / تجری الصلاهُ علیهم أینما ذکِرو
من لم یکُن علّویاً حین تَنسِبُهُ / فمالَهُ فی‌القدیم الدهر مُفتَخرُ
فأنتم المَلأُ الأعلی و عندکُم / علمُ الکتابِ و ماجاءت بِهِ السُّوَرُ
ترجمه: آنان پاک و پاک دامنند. هرگاه نامی از ایشان به زبان آید، بر آنان درود فرستاده خواهد شد. کسی‌که علوی‌تبار نباشد، در روزگاران کهن برای او افتخاری نیست. پس شما آن گروه برترینید و علم کتاب و آن‌چه از سوره‌های قرآن نازل شده، نزد شماست.
ـ دعبل: وی از شاعران جان و دل از دست داده‌ی جامِ ولاست که با توشه‌ای گران از شعر و شور و شعور، جلای وطن کرد و سختی راه را بر خویش هموار! به خراسان و مرو رفت تا چکامه‌‌ی جاودانه‌اش ـ قصیده‌ی تانیه ـ را در پیشگاه پیشوایش باز خوانَد» (میرزا محمد، ۱۳۸۸: ۸۴ـ۸۲). (از آن‌جایی که پژوهش حاضر به طور مستقل اشعار رضوی این شاعر را مورد بررسی قرار می‌دهد، لذا در این قسمت از ذکر نمونه‌هایی برای سروده‌های رضوی ایشان، اجتناب می‌کنیم).
هم‌چنین «ابراهیم بن عباس الصُّولی» دیگر شاعر ادبیات عرب می‌باشد که در این عرصه طبع‌آزمایی کرده است. «وی شاعر، نویسنده، دولتمردی ایرانی تبار و مداح اهل بیت بود و به تشیع گرایش داشت. از جمله سروده‌های اوست در شأن و مقام امام رضا (ع):
ألا إنّ خیرَ النّاسِ نفساً و والداً / و رهطاً و أجداداً علیّ المعظم
أتتنا به للعلم و الحلم ثامنا / اماماً یُؤذّی حجه‌الله «تکتم» »
(ابن شهر آشوب، بی‌تا، ج ۴: ۳۳۲)
۴ـ بحث و تحلیل
بن‌مایه‌ی اصلیِ این مقاله «انعکاس ویژگی‌های امام رضا (ع)» در اشعار سنایی غزنوی شاعر قرن ششم هجری و نیز در سروده‌های شاعر شهید عرب «دعبل خزاعی» متعلق به سال ۱۴۸ هجری، می‌باشد و برای این کار تنها، دیوان این هر دو شاعر مورد بررسی و مداقّه قرار گرفته‌اند.
۱ـ۴ـ دعبل بن علی خزاعی
«این شاعر فرزانه‌ی پاک دین و نیک نهاد در سال ۱۴۸ هـ.ق دیده به جهان گشود. وی که همواره گرفتار خشم دشمنان و نفرت کینه توزان بود، سرانجام به سبب هجونامه‌هایش؛ در سال ۲۴۶ هـ.ق، در سنّ نود و هشت سالگی و در عهد متوکّل عباسی به شهادت رسید» (همان. ۱۰۴ـ۱۰۱).
«وی که به عنوان یکی از درخشان‌ترین چهره‌های جهان تشیّع به شمار می‌رود، شخصیتی است که با نبوغ بی‌نظیری توانست کلمه‌ی شیعیان را اعتلای بیشتری بخشد و در دنیایی می‌زیست که خلفا، گردانندگان اصلی چرخ‌های حیات و معیشت به شمار می‌رفتند و همان‌ها سرودن و شنیدن شعر را گرامی می‌داشتند، شاعران نیز با اظهار اندک کوششی برای مدح ایشان، از هزاران هزار سکّه‌ی طلا و نقره برخوردار می‌شدند؛ امّا در این میان تنها اوست که با عقیده و ایمان به حق، به سکه‌ها و نقره‌ها پشت می‌کند و به قول خودش، چوبه‌ی دار را پنجاه سال بر دوش میکشد» (گوهری، ۱۳۶۸: ۵). «وی در پاسخ به این سؤال که چرا ملوک را نمی‌ستایی، می‌گوید: آنان که ملوک را می‌ستایند چشم طمع به هدایای ایشان دارند و مرا چشم داشتی به آن هدایا نیست» (میرزا محمد، ۱۳۸۸: ۵۸).
«او به امام زمان خویش حضرت علی‌بن موسی الرضا (ع)، عشق و علاقه‌ی وافری داشت و نه تنها به مدح اهل بیت و ائمه‌ی معصوم (ع) و طرفداری از آنان و ذکر حقانیت آن‌ها می‌پرداخت، بلکه با شمشیر بُرّان هجو، هیچ یک از خلفای عباسی را بی‌نصیب نگذاشت که این امر یکی از علت‌های در به دری شاعر بود» (رضایی سهل آبادی، ۱۳۸۴: ۱۷ـ۱۶).
۱ـ۱ـ۴ـ شعر دعبل
«شعر دعبل از حیث الفاظ، سهل و از حیث معانی، واضح و از انسجام نیکویی برخوردار است. در بیت بیت آن، نغمه‌های موسیقی زیبا و دلپذیری موج می‌زند» (فاخوری، بی‌تا / بی‌تا: ۳۷۴).
شعر او هم‌چون تیر سرکش قهاری است که با کمترین خطا و بیشترین نتایج به سر ظالمان و غاصبان شلیک گردیده و رسواکننده و افشاگر جنایت‌ها و اصحاب ظلم و ستم بنی‌عباس و دستگاه‌های جاریِ زمان خود بوده است. این شاعر متعهد با وجود تمام خطرات و محرومیت‌ها، لحظه‌ای در اثبات حقانیت تردید ننموده است.
همان‌طور که پیش از این اشاره شد، دعبل شاعری است شیعه، اطمینان به شیعه بودن وی از این‌جا ناشی می‌شود که در درجه‌ی اول او را شاعری هجوگو یافتیم. او با زبان تند و گزنده‌ای همواره به هجو و انتقاد از نه تنها حکّام زمان خود بلکه حاکمان عصر ائمه‌ی پیشین نیز می‌پرداخت و به دنبال آن با طبع و قریحه‌ی لطیف خود به دفاع از دین مبیّن اسلام و بیان اصول و عقاید مذهب تشیّع همت می‌گماشت.
چنان‌که از روایات مختلف برمی‌آید؛ دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او، از جمله مهم‌ترین اصول مذهب تشیّع به شمار می‌آید و هر آنکس که این اصل مهم را در خود نپرورانَد، بدون شک، تا شیعه‌ی واقعی شدن؛ فاصله ها دارد، حال آنکه دعبل از این مهم به خوبی بهره‌مند است.
جستجویی گذرا در اشعار این شاعر جسور شیعه مسلک، نگارنده را به این حقیقت رهنمون ساخت که دیوان او مصحفی است موزون، حاوی فرازهای مهم تاریخ سیاسی اسلام! و البته شایان ذکر است که شاعر شهید مورد بحث، ارادت فراوانی نسبت به هشتمین پیشوای شیعیان داشته و اشعاری را هم در مدح و هم در رثای ایشان از خود به یادگار گذاشته است. سرود اشعاری از این دست؛ موجبات شهرت و جاودانگی او را «در تاریخ ادبیات جهان عرب» فراهم آورد.
۲ـ۱ـ۴ـ آثار دعبل
«یاقوت حموی در «معجم‌الادبا» از یکی از آثار او به نام «طبقات الشعرا» نام می‌برد و نیز دیوان شعر. امّا بیشتر شعر او از میان رفته است. تنها چند قصیده و قطعه در کتب ادب به نام او ضبط شده که اغلب در مدیح اهل بیت از علویان و قصائدی چند که در هجا می‌باشند. در زمره‌ی اشعار او چند بیت هم در غزل ثبت شده که الحق زیبا و لطیفند» (همان. ۳۷۳).

۳ـ۱ـ۴ـ سروده‌های رضوی در دیوان دعبل
گفته شده «دعبل» به معنی شتر کهن سال، لقبی است که امام رضا (ع) به این شاعر عطا فرمودند و از دست مبارک ایشان به کسب عطایای مادی و معنوی نائل شد. این شاعر شیعه، اولین کسی است که در ادبیات عرب در مقام شامخ امام علی‌بن موسی الرضا (ع) طبع‌آزمایی کرده است. اکنون به شرح درون مایه‌ها و مضامین مندرج در سروده‌های رضوی این شاعر می‌پردازیم:
قصیده‌ی رائیه:
شنیدن خبر شهادت امام رضا (ع)، اولین جرقه‌‌ی سرودن این قصیده را فراهم آورد. مضمون اصلی قصیده‌ی رائیه، فضایل و کرامات امام رضا (ع) و اظهار غم و اندوه نسبت به درگذشت ایشان، رثای دیگر اهل بیت و نیز هجو و مذمت عباسیان به خصوص هارون‌الرشید می‌باشد.
شاعر در ادبیات ابتدایی قصیده، به ارائه‌ی مضامینی مرتبط با عشق و دلدادگی می‌پردازد امّا ناگهان گریزی می‌زند به سرودن ابیاتی با محتوای مرگ و ناکامی. از همان ابتدا، غم و ناامیدی در اندیشه‌ی وی موج می‌زند، نسبت به دنیا و متعلقات آن ابراز نفرت می‌کند و در جای جای این قصیده از همه چیز شِکوه و شکایت دارد.
به عقیده‌ی نگارنده، این امر نشان از نهایت ناراحتی و اندوهی است که بر جان و روح سُراینده سنگینی می‌کند، چنانکه می‌گوید:
لو کنتُ أرکَنَ للدُّنیا و زینتها  /  اذَن بکیتُ علی‌الماضینَ من نفری
أخنَی الزمانُ علی اهلی فَصَُدَّعَهُم / تصدُّعَ الشَعبِ لاقی صدمَه الحَجَُر
( دیوان دعبل، ۱۹۷۲: ۱۰۵).
ترجمه: اگر به دنیا و متعلقات آن مشتاق بودم، شایسته بود که بر رفتگان و اموات خویش فریاد گریه سردهم. روزگار در حقّ خویشان و خانواده‌ی من خیانت روا داشت و جمع آنان را متفرق و پراکنده ساخت، چنان‌که سنگی بر صخره فرود آید و متلاشی شود.
صاحب این قصیده‌ی ارزشمند، معتقد است که تنها با یاد اهل بیت می‌تواند به آرامش ایده‌آلی که در پی آن است برسد. وی مصائب و ناملایماتی را که در زندگی شخصی خود همواره با آن‌ها مواجه بوده، در قیاس با عظمت و شدّت جور و جفاهایی که اهل بیت پیامبر (ص) متحمل شده‌اند هیچ انگاشته و در اثناء این قصیده ضمنِ یادآوریِ آن‌ها، دشواری‌های زندگی خود را به باد فراموشی می‌سپارد. بلافاصله و تنها در یک بیت به طرز شگرفی به تصویرگریِ صحرای کربلا می‌پردازد.این بیت می‌تواند مفاهیم عمیق‌تری را در اذهان پدید آورد، چرا که چونان تابلوی نقاشی‌ای است که به خوبی از عهده‌ی توصیف صحنه‌ی کربلا برآمده:
کم مِن ذراعٍ لَهم بالطَّفِ بائنهٍ / و عارضٍ من صعیدِ التُّربِ مُنعَفَرِ
(همان. ۱۰۶)
ترجمه: چه دست‌ها و بازوانی که در صحرای کربلا از تن جدا گشت و چه چهره‌هایی که بر خاک افتاد و به خاک آلوده شد!
دعبل آن‌چنان غرق در توصیف حوادث حیات اهل بیت(ع) می‌شود که گویی خود در دوران مختلف زندگی ایشان حضوری پررنگ داشته است. ابیات زیر به عنوان شاهدی است بر این موضوع:
أنسی الصسینَ و مَسراهم لمقتلِهِ / و هم یقولونُ هذا سیّدُ البَشَر
یا اُمَّهَ السّوءِ ما جازیتِ احمدَ عَن / حُسنُ البلاءِ علی التّنزیلِ والسُّوََرِ
(همان)
ترجمه: چگونه حسین (ع) و حرکت آن قوم تبهکار برای کشتن وی را فراموش کنم در حالی‌که خود اذعان داشتند که او سرور و آقای آدمیان است؟
ای مردمان زشت کردار کژرفتار! به محمد به خاطر پاداش رنج‌های فراوانی که برای اسلام و هدایت شما با آوردن قرآن و سوره‌‌های روشنگر آن کشید، اینگونه پاداش می‌دهید؟
در ابیات بعدی است که زبان تند و گزنده‌ی وی نمودار می‌شود و به هجو و مذمت عباسیان و به خصوص هارون‌الرشید می‌پردازند:
أری بنی امیّهَ معذورینَ إن قَتَلوا / ولا أری لبنی العباسِ مِن عُذُرِ
ابناءُ حربٍ و مروانٍ و اُسرتُهُم / بنو معیطٍ وُلاهُ الحِقدِ وَالوغَرِ
قومٌ قَتَلتُم علی‌الإسلامِ اوّلَهُم / حَتّی اذا استَمکَنوا جازوا علی‌الکُفرِ
(همان. ۱۰۷)
ترجمه: بنی‌امیه اگر فرزندان پیامبر و اهل بیت او را بکشند، آن‌ها را در این کار معذور می‌بینم ولی در مورد بنی‌عباس عذر و دلیلی نمی‌بینم. فرزندان حرب (پدرابوسفیان) و مروان و خانواده‌ی آن‌ها و بنی‌معیط و همه‌ی حاکمانی که کینه‌توز و ستمگرند. بنی‌امیه همان قومی هستند که شما با بهانه کردن اسلام، سرانِ آن را کُشتید ولی چون چیره شدند از روی کفر به انتقام‌جویی و خون‌خواهی برخاستند.
سپس شاعر این قصیده‌ی ۲۴ بیتی را با ذکر فضایل و مکارم حضرت امام رضا (ع) به پایان می‌برد و از جمله نشانه‌های دین‌داری را زیارت آرامگاه آن حضرت می‌داند:
اربَع بطوسَ علی قبرِ الزکیِّ بها /إن کنتَ تربعُ من دینٍ علی وَطَرِ
(همان)
ترجمه: در شهر طوس در کنار قبر آن مرد پاک و شریف توقفی کن، اگر غم دین در دل داری و یا ادعای دین‌داری می‌کنی!
در ادامه نیز به توصیف دو شخصیت متضاد، آن هم در یک بیت می‌پردازد و به تَبَع آن مردم را به دو گروه بهترین و بدترین تقسیم می‌کند:
قبرانِ فی طوسَُ خیرُ النّاسِ کُلِّهِم / و قبرُ شرِّهُم هذا من العِبَر
(همان)
ترجمه: دو قبر در طوس است؛ یک قبر متعلق به بهترین مردم و دیگری متعلق به بدترین آن‌ها و این مایه‌ی عبرت و درس‌آموزی است.
در این قصیده آن‌جایی که می‌گوید:
ما ینفَعُ الرّجسُ من قربِ الزکّی ولا / علی الزکّی بقربِ الرجسِ من ضررِ
هیهاتَ کلُّ امریٍ رَهنٌ بما کسبتْ / لَه یداهُ فَخُذْ ما شِئتَ اَو فَذَرِ
(همان)
ترجمه: انسان پلید و کثیف از نزدیک بودن به این شخص پاک، سودی نمی‌برد. به این انسان شریف نیز به خاطر نزدیک بودن به این شخصِ پلید و ناپاک، ضرری نمی‌رسد. بعید است ]که حق کسی ضایع شود[ هر انسانی در گرو اعمالی است که انجام داده است و تو هر یک از افعال نیک یا بد را که می‌خواهی برگزین یا آن را رها کن؛
نشانه‌های تأثیر قرآن بر اندیشه‌ی شاعر نمایان می‌شود، چرا که به شیواترین بیان، به این آیه از قرآن اشاره دارد که: «کُلُّ أمریءٍ بما کَسَبَ رهینٌ» (قرآن، طور: ۲۱) : هر انسانی در گرو کرده‌های خویش است.
در حقیقت در ابیات پایانی این قصیده، هم نشانه‌های مدح را می‌توان مشاهده کرد و هم هجو را. وی به طرز هنرمندانه‌ای در عین این‌که زبان به مدح و منقبت امام ثامن (ع) می‌گشاید، در ادامه‌ی کلامش به هجو هارون‌الرشید هم می‌پردازد. این شاعر شهید علاوه بر قصیده‌ی معروف رائیه به طور پراکنده در ابیات دیگری از دیوان خود، مناقب و فضائل امام رضا (ع) را یادآور می‌شود و با ذوق و قریحه‌ی لطیف خود به سوگ آن بزرگوار می‌نشیند.
به طور کلی می‌توان اشعار دعبل را که در شأن و مقام والای آن حضرت (ع) سروده این‌گونه تقسیم‌بندی کرد:
۱ـ اشاره به فضل و دانش امام (ع): شاعر به طرز هنرمندانه‌ای این خصیصه را به رشته‌ی نظم کشیده:
لَقَدْ رَحَلَ ابنُ موسی بالمَعالی / و سارَ بسیرِه العِلمُ الشریف
(همان. ۱۳۳)
امام رضا (ع) که در فضیلت‌ها سرآمد بود، از این دنیا رحلت کرد و دانش‌های گرانقدر با رحلت او از دسترسی ما رفت.
بکَ العلمُ والتقوی بک الحِلم والحِجی / بک‌الدینُ والدنیا و انتَ ضمین
(همان. ۱۷۸)
در تو دانش و پرهیزگاری و صبر و ذکاوت و دین و دنیا نهفته است و تو نگهدارنده و حافظ آن هستی.
۲ـ پوچی دنیا:
طبق اندیشه‌ی دعبل؛ دنیا با وجود معصومین و ائمه‌ی اطهار زیبا و پرخیر و برکت است و بدون آن‌ها مستحق نابودی است. وی خالی شدن عرصه‌ی گیتی از وجود مبارک ائمه‌ی اطهار (ع) را مصیبتی غیرقابل جبران می‌داند:
و ما خیرُ دنیا بعدَ آلِ محمدٍ / اَلا لا نُبالیها اذا ما اضمَحَلَّتِ
تَجَلَّتْ مصیباتُ الزمانِ ولا أری / مُصیبَتَنا بالمصطفینَ تَجَلَّتِ
(همان)
: بعد از رفتن خاندان محمد(ص) از این دنیا، این دنیا چه ارزشی برای ما دارد؟! آگاه باشید که دیگر ما به دنیا اهمیت نمی‌دهیم هرچند نابود شود و از بین برود. مصیبت‌های دنیا همه بزرگ و غیرقابل تحمل هستند، ولی مصیبت ما به خاطر از دست دادن برگزیدگان خاندان پیامبر زائل شدنی نیست.
۳ـ اشاره به بخشش کَرَم و سخاوتمندی امام رضا (ع):
فَیا وفد النّدی! عودوا خفافَ ال / حقائبِ لاتلیدَ ولاطریفُ
(همان. ۱۳۳)
ای جویندگان بخشش و کرامت! با چمدان‌های خالی و ناامیدانه بازگردید، زیرا با رحلت امام رضا (ع) که معدن بخشش و بزرگواری بود دیگر کسی نیست که به شما کمک کند.
له سمحاءُ تغدوا کُلَّ یومٍ / بنائلهِ و ساریهٌ تطوفُ
(همان)
:امام رضا (ع) دستان کریم و بخشنده‌ای دارد که همچون ابرهایی پرباران در طول شبانه‌روز تا صبح می‌بارد.

۴ـ اشاره به غربت امام رضا (ع):
اقام بطوسَ تلحَفُهُ المنایا / مزارٌ دونَهُ نأیٌ قذوف
(همان)
مرگ‌ها او را در طوس در خود پیچیدند، مرقد و مزار او در طوس واقع است که راهی دور تا آن‌جاست.
ألا أیّها القبرُ الغریبُ مَحَلُّهُ / بطوسٍ علیک الساریاتُ هتونُ
(همان. ۱۷۰)
:ای قبری که سرزمین آن، دور و بیگانه است و در طوس جای دارد! بر تو ابرهای پرباران شبانگاهی پیوسته ریزان باد.
۵ـ هجو بنی‌امیه، افشاگری جنایات آنان و دفاع از حریم اهل بیت:
دَعَتهُم ذئابٌ من اُمیَّهِ وانتحتْ / علیهم دراکاً أزمهٌ وسنونُ
(همان. ۱۶۹)
:گرگ‌ صفتانی از بنی‌امیه آنان (اهل بیت) را به جام بلا و مصیبت دعوت کردند و بحران‌ها و مصائب به طور پیوسته و فراگیر بر آنان (اهل بیت) وارد آمد.
و عاثتْ بنوالعباس فی‌الدّینِ عَیثَهٌ / تَحَکَّمَ فیه ظالمٌ و ظنین
(همان)
:فرزندان عباس نیز در دین فسادی عظیم به پا کردند. حکومتی فاسد که در آن هر انسان ظالم و مشکوکی به داوری و حکم کردن در میان مردم اقدام کرد.
قومٌ قَتَلتُم علی الإسلامِ اوّلَهُم / حَتّی اذا استَمکَنوا جازوا علی‌الکُفر
(همان. ۱۰۷)
:بنی‌امیه همان قومی هستند که شما با بهانه کردن اسلام، سران آن را کشتید ولی چون چیره شدند از روی کفر به انتقام‌جویی و خون‌خواهی برخاستند.
۶ـ اشاره به مسموم کردن امام رضا (ع) و به شهادت رساندن ایشان:
جری الموتُ فی خیر النَّبین فارتَقی / و لکنّنی فیما دهاکَ ظَنینُ
(همان. ۱۷۹)
:درست است که مرگ در مورد پیامبر اسلام که بهترین پیامبران خدا بود نیز جاری گشت و روح بزرگ او به ملکوت اعلی پیوست ولی من در مورد مصیبت بزرگی که بر تو وارد شد مظنون هستم. ]تو با مرگ از دنیا نرفته‌ای، بلکه تو را مسموم کرده‌اند و به شهادت رسیده‌ا‌ی).
سُررتُم بافتقادِ فتیً بکاهُ / رسولُ‌اللهِ والدّینُ الحنیفُ
(همان. ۱۳۳)
شما (دشمنان اهل بیت) به شهادت جوانمرد آزاده‌ای خوشحال شدید که پیامبر خدا و دین روشنگر اسلام بر او گریه کرد.
دعبل از جمله شاعرانی است که با فصاحت و بلاغت خود، “به شعر بکاء” پایه‌ای قوی می‌بخشد. وی همه‌ی هنر خود را وقف توصیف غم و اندوهی می‌کند که شهادت جان‌خراش امام(ع)؛ مسبب آن است و در شعر خود، که آن را در رثای امام رضا (ع) سروده و با این مطلع آغاز می‌شود:
ألا ما لِعینی بالدُّموعِ اسْتهلّتِ / ولو فَقَدَتْ ماءَ الشؤونِ لِقرّت
(همان. ۶۷)
زمین و آسمان را در غم فقدان ایشان مصیبت‌زده و اشکبار می‌داند و معتقد است با شهادت آن امام بزرگوار، کلّ نظام هستی آرام و قرار خود را از دست داده، به طوری‌که «کوه» که همواره در ادبیات مظهر «مقاومت و استحکام» است در این شعر استواری و پایداری خود را از کف می‌دهد:
علی من بَکَتهُ الأرضُ واسترجعتْ له/ رؤوس الجبالِ الشامخاتِ و ذَلَّتِ
(همان)
:چشمان من بر آن کسی گریه می‌کنند که زمین بر او گریست و قله‌های کوه‌های بلند بر او فریاد «إنّا لله و انّا الیه راجعون» کشیدند و در مقابل او سر تسلیم و خشوع فرود آوردند.
و قد أعوَلَت تبکی السماءُ لفقِده / و أنجُمُها ناحتْ علیه و کَلَّتِ
(همان)
:آسمان در سوگ از دست دادن او می‌نالد و اشک می‌ریزد و ستارگان آسمان بر او نوحه‌سرایی می‌کنند و از نورافشانی بازمانده‌اند.
قصیده‌ی تائیه
در ادبیات عرب، قصیده‌ی تائیه‌ی دعبل از منزلت و شهر بسیاری برخوردار است تا جایی که شاید بتوان گفت این قصیده از سُراینده و خالق خود، مشهورتر گشته است. این امر درست شبیه قصیده‌ی بسیار معروف محتشم کاشانی (در رثای امام حسین (ع)) در ادب فارسی است که شهرت آن را با پرچم‌هایی که همه ساله در روز عاشورا برافراشته می‌شوند و همواره مزیّن به ابیاتِ ابتدایی آن است به خوبی درک می‌کنیم. قصیده ی تائیه از بهترین نوع شعر و شکوهمندترین نمونه‌های مداحی است که درباره‌ی خاندان پیامبر سروده شده است.
گمان نویسنده‌ی این نوشتار آن بود که از آن‌جایی که شاعر؛ قصیده‌ی تائیه را در حضور امام (ع) انشاد کرده‌اند، مضامین آن تنها اختصاص به آن حضرت دارد امّا مطالعه‌ی دقیق این اثر ارزنده‌ی ادبی، نگارنده را به این حقیقت رهنمون ساخت که این قصیده‌ی دعبل مشمول موضوعات متنوعی است چنان‌که وی حتی در ابیاتی به «ظهور منجی» نیز اشارتی فرموده‌اند و تنها یک بیت از این قصیده‌ی بلند ۱۱۵ بیتی اختصاص به امام رضا (ع) دارد:
علی بن موسی ارشدَ اللهُ امرَهُ / وصلّی علیه أفضَلَ الصّلواتِ
(همان. ۶۱)
:علی‌بن موسی‌الرضا (ع) که خداوند کار او را اصلاح کند و بر او آسان گرداند، بهترین درودهای خداوند بر او باد.
هم‌چنین در روایت‌های بسیاری نقل شده که خود حضرت (ع) دو بیت دیگر را که اشاره به بارگاه ملکوتی ایشان در طوس دارد می‌افزایند:
و قبرٌ بطوسٍ یالها من مصیبهٍ / ألحّتْ عَلی الأحشاءِ بالزَّفراتِ
الی الحشر حتی یبعَثَ اللهُ قائماً / یفرّج عنّا الغم والکُرُباتِ
(همان)
چه مصیبتی بر دلم نشست برای قبری که در طوس است. این اندوه و مصیبت، دل‌های شیعیان را در آتش غم می‌سوزاند تا صبح قیامت و یا تا زمانی‌که خداوند مهدی قائم را برانگیزد تا غم و اندوه را از دلهایمان بزداید.
۲ـ۴ـ سنایی غزنوی
از زندگی این شاعر برجسته‌ی ادب فارسی، همه‌ی تحصیل کردگان این مرزوبوم، به اجمال یا به تفصیل، اطلاعاتی دارند، امّا این مختصر تنها صورت هم‌زبانی با آن‌ها را دارد.
«حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی شاعر عارف و حکیم بزرگ اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم و از استادان مسلّم شعر فارسی است. وی در سال ۴۶۷ در غزنه متولد شد و در همین شهر به سال ۵۲۹ درگذشت و به خاک سپرده شد. مزارش در این شهر، که در شرق افغانستانِ کنونی قرار دارد، زیارتگاه مردم است» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲: ۱۴).
«وی بی‌تردید یکی از دوستداران صدیق آل علی و خاندان پیامبر بوده، چنان‌که «نصیرالدین ابورشید عبدالجلیل قزوینی رازی» در کتاب النقص خود؛ سنایی را در ردیف رجال بزرگ و شاعران شیعه قرار داده است» (صفا، ۱۳۶۳: ۵۵۹).
۱ـ۲ـ۴ـ شعر سنایی
همه‌ی اشعار سنایی حاکی از طبعی پخته و قلمی استوار و خیالاتی دورپرداز است. «وی نخستین شاعر ادبیات فارسی است که اندیشه‌ها، باورها و آموزه‌های تصوف از طریق او در شعر و دنیای آن راه می‌گشاید» (درگاهی، ۱۳۷۳: ۱۱).
«او در ابتدا شاعری بود که از طریق هنر شاعری خود زندگی می‌کرد و با مدحِ هنرمندانه، حمایت امیر و سلطان را به خود جلب می‌کرد. در ایّام جوانی؛ بیشتر شاعر، در ایام میانسالی؛ بیشتر حکیم و بالاخره در ایام پیری؛ صوفی گوشه‌گیر وارسته از دنیا بود» (مجروح، ۱۳۸۵: ۲۶۷). متناسب با همین سه مرحله‌ی ذکر شده، درون مایه‌های شعر سنایی بسیار متفاوت با هم هستند. در آثار مسلّم وی هشت نوع درون مایه‌ی کلی وجود دارد که عبارت است از: درون‌ مایه‌‌های مربوط به عرفان عابدانه، عرفان عاشقانه، درون مایه‌های اخلاقی، دینی و وعظ‌هایی که لزوماً عرفانی محض نیست، انتقاد اجتماعی با چاشنی طنز، مدح، حکمت و تعقّل، هجو و هزل. که سنایی بیش از هر چیز، به عنوان یکی از پیروان مسلک عرفان عابدانه و عاشقانه، معروف شده است» (زرقانی، ۱۳۷۷: ۱۷).
۲ـ۲ـ۴ـ آثار سنایی
«سنایی علاوه بر دیوان قصاید، غزلیات، رباعیات و مقطعات که شامل حدود چهارده هزار بیت می‌شود، چند اثر منظوم دیگر هم دارد که عبارتند از:
حدیقه الحقیقه، سیرالعباد الی‌المعاد، کارنامه‌ی بلخ، تحریمه‌القلم، مکاتیب سنایی
آثار منسوب به سنایی: طریق‌التحقیق، عقل‌نامه، عشق‌نامه، سنائی‌آباد
چهار منظومه‌ی مذکور به نام سنایی شهرت یافته، امّا توسط استاد بزرگی هم‌چون مدرس رضوی به عنوان آثار مسلّم او چاپ شده‌اند.
آثار دیگری نیز از قدیم به سنایی نسبت داده‌اند که به هیچ وجه با کارهای سنایی تناسبی ندارد از قبیل: غریب‌نامه، زادالسالکین، بهرام و نوروز که یا نام دیگری است برای برخی از آثار قبلی وی و یا از آثار منظوم متأخران است، استاد مدرس رضوی نیز آن‌ها را در شمار آثار سنایی نپذیرفته‌اند» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲: ۲۰ـ۱۹).
۳ـ۲ـ۴ـ سروده‌های رضوی سنایی
همان‌طور که پیش از این اشاره کردیم، در ادب فارسی، این حکیم سنایی غزنوی است که دیوان اشعارش را مزین به قدیمی‌ترین قصیده در مدح شمس‌الشموس خطه‌ی طوس نموده است و نخستین چکامه در مدح «علی‌بن موسی‌الرضا» را از آنِ خود کرده که ظاهراً پیش از وی کسی در مقام مدح ایشان برنیامده است. وی در مدیحه‌ای استوار با عنوان «در نعت امام هشتم» و با مطلع:
دین را حرمی است در خراسان / دشوار تو را به محشر آسان
و به سبک خراسانی؛ زبان به بیان فضایل و مکارم ایشان گشوده است که در ادامه به شرح درون مایه‌های آن می‌پردازیم:
۱ـ اشاره به بارگاه ملکوتی آن حضرت در شهر خراسان و نیز این حدیث از امام رضا (ع) که: هر کس مرا با دوری وطنم زیارت کند، در روز قیامت در سه مورد به یاری او خواهم شتافت: هنگام توزیع نامه‌های اعمال، هنگام عبور از پل صراط و در پای میزان:
دین را حرمیست در خراسان / دشوار ترا به محشر آسان
(سنایی، ۱۳۲۰: ۴۵۱)
۲ـ اشاره به توسل جُستن سایر مردم به ایشان؛ سال‌هاست که حضرت امام رضا (ع) در این سرزمین ـ طوس ـ آرمیده و در این مدت، خلایق از اطراف و اکناف جهان به زیارت مرقد مبارک امام عظیم‌الشأن شتافته‌اند. روضه‌ی شریفه‌ی رضویه همواره ملجأ عاشقان آن بزرگوار بوده و هست که سنایی به خوبی به این مهم اشاره کرده:
همواره رهش مسیر حاجت / پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پرآدمی زهر جای / چون عرش پر از فرشته هزمان
(همان)
۳ـ وصف عظمت و مقام بلند ایشان:
قرآن نه درو و او اولوالامر / دعوی نه و با بزرگ برهان‌
(همان)
۴ـ سنایی هم‌چنین به این نکته اشاره دارد که ایشان از سلاله‌ی پاک پیامبر (ص) می‌باشند؛ امام رضا (ع) خود در این باره می‌فرمایند «ما شرافت نسب داریم، فرزندان ما فرزندان انبیاء هستند و ما نیز فرزندان اوصیاء می‌باشیم» (عطاردی، ۱۳۶۸: ۳۱۹).
از خاتم انبیا در او تن / از سید اوصیا در او جان
(همان)
۵ـ اشاره به برکت داشتن حضور آن حضرت:
آن بقعه شده به پیش فردوس / آن تربه به روضه کرده رضوان
(همان. ۴۵۲)
۶ـ وی ایشان را «از جمله‌ی شرط‌های توحید» می‌داند و با این تعبیر به حدیث معروف «سلسله‌الذهب»  اشاره می‌کند:
از جمله‌ی شرط‌های توحید / از حاصل اصل‌های ایمان
زین معنی زاد در مدینه / این دعوی کرده در خراسان
(همان)
۷ـ اشاره به عصمت امام (ع):
در عهده موسی آل جعفر / با عصمت موسی آل عمران (همان)
۸ـ سنایی در این قصیده، ایشان را به عنوان جانشین پیامبر (ص) معرفی می‌کند:
بر دین خدا و شرع احمد / بر جمله زکافر و مسلمان
چون او بود از رسول، نایب / چون او سزد از خدای، احسان
(همان)

۹ـ اشاره به غربت ایشان:
اندر ملک امان علی راست / دل در غم غربت تو بریان
(همان. ۴۵۳)
۱۰ـ اشاره به ناپایداری پیمان مأمون:
ای مأمون کرده با تو پیوند / وی ایزد بسته با تو پیمان
این پیوندت گسسته پیوند / وان پیمانت گرفته دامان
‌(همان. ۴۵۲)
۱۱ـ وصف قدرت اعجاز و کرامت ایشان:
از بهر تو شکل شیر مسند / درنّده شده بچنگ و دندان
آن را که زپیش مأمون / برهان تو خوانده بود بهتان
با درد جحود منکرش را / اقرار دو شیر ساخت درمان
(همان)
«جریان از این قرار بود که «حمدین بن مهران» به امام (ع) توهین و جسارت کرد و گفت: از تو حکایت‌ها نقل می‌کنند مثلاً می‌گویند: به دعای تو باران آمده و اگر راست می‌گویی و معجزه می‌کنی، آن دو عکس شیر را که در پشتی خلیفه دیده می‌شوند، به صورت شیر واقعی درآور تا من را تکه تکه کرده و بخورند، حضرت (ع) به امر خدا چنین کرد و شیران «حمدین بن مهران» را خوردند» (عطاردی، ۱۳۶۸: ۳۶۷).
سنایی هم‌چنین در دیگر قصیده‌ی خود، که با مطلعِ:
«جهان پردرد می‌بینم دوا کو / دل خوبان عالم را وفا کو»
آغاز می‌شود، نام امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) را زینت بخش دیوان اشعار خود می‌کند. نشانه‌های ناامیدی و نگرانی از همان ابتدا در این شعر موج می‌زند. وی در این قصیده، نخست به بیان درد و رنج‌هایی که این دنیای فانی برای آدمی به ارمغان می‌آورد می‌پردازد، سپس سروده‌‌ی خود را به بیان بهشت، دوزخ و عقل اختصاص می‌دهد. به عبارت دیگر ابیات نخستین این قصیده به نحوی؛ معاد را متذکّر می‌شود:
ور از دوزخ همی ترسی شب و روز / دست پردرد و رخ چون کهربا کو
بهشت عدم را بتوان خریدن / و لیکن خواجه را در کف بها کو
(همان. ۵۷۱)
پس از آن به آرامی وارد مباحث دیگری می‌شود و اندیشه‌های خود را به سمت دیگر «اصول دین» سوق می‌دهد؛
الف) توحید:
درین ره گرهمی جویی یکی را / سحرگاهان تو را پشت دوتا کو
به دعوی هر کسی گوید تو را ام / و لیکن گاه معنی‌شان گوا کو
(همان)
ب) نبوت و اشاره به حضرت ختمی مرتبت (ص) و یتیم بودن ایشان:
سراسر جمله عالم پر یتیم است / یتیمی در عرب چون مصطفی کو
(همان)

ج) امامت؛ وصف مقام برخی امامان:
سراسر جمله عالم پر زشیر است / ولی شیری چو حیدر با سخا کو
سراسر جمله عالم پرشهید است / شهیدی چون حسین کربلا کو
(همان)
جالب است که وی در چند بیت متوالی به ترتیب از پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) یاد می‌کند و در نهایت سلسله‌ی این ستایش‌ها را به امام هشتم می‌کشاند:
سراسر جمله عالم پر امام است / امامی چون علی موسی الرضا کو
(همان)
همان‌جا، مدح ائمه‌ی اطهار (ع) را قطع کرده و به مدح سایر پیامبران می‌پردازد:
سراسر جمله عالم پر ز مرد است / ولی مردی چو موسی با عصا کو
سراسر جمله عالم پر ز حسن است / ولی حسنی چو یوسف دلربا کو
سراسر جمله عالم پر ز درد است / ولی دردی چو ایّوب و دوا کو
سراسر جمله عالم پر زتخت است / ولی تخت سلیمان و هوا کو
(همان. ۵۷۳ـ۵۷۲)

۵   ـ نتیجه‌گیری
سخن از این امام همام در شعر فارسی، از قرن ششم با سنایی آغاز می‌شود و تا روزگار ما ادامه می‌یابد و در شعر عربی با شاعر شهید دعبل خزاعی، شایان ذکر است که هر دو این شاعران از شدت برجستگی ادبی و دلدادگی ایمانی، چهره و جلوه‌ی جاودانه و قدسیِ خاصی پیدا کرده‌اند.
جستجویی دقیق در سرتاسر دیوان اشعار آن‌ها، نگارنده را به این نتیجه رهنمون ساخت که دعبل بدون احتساب قصیده‌ی بلند ۱۱۵ بیتی تائیه (که بیشتر در بیان فضایل و مکارم اهل بیت است)، در ۷۵ بیت با مضامینی همچون مدح و منقبت و مرثیه به بیان فضایل و مکارم ثامن‌الائمه پرداخته است. این در حالی است که سنایی تنها ۳۹ بیت در این باره دارد. از جمله عواملی که موجبات سرودن اشعاری از این دست را برای دعبل فراهم آورد، همین بس که بگوئیم وی، قسمتی از عمر با برکت خود را در زمان حیات امام علی‌بن موسی‌الرضا گذرانده، از یاران وی محسوب می‌شده، با ایشان ملاقات‌ها داشته، ماندگارترین شعر خود را که همان قصیده‌ی تائیه است، در حضور ایشان انشاد فرموده و به طور اجمالی به درک کاملی نسبت به این شخصیت آسمانی رسیده بود‍!
همه‌ی این عوامل دست به دست هم داد تا از دعبل شاعری بسازد که سیمای تابناک امام رضا (ع) در سروده‌هایش نمود بیشتری بیابد. می‌توان گفت دستاوردی که هر پژوهش تطبیقی با خود به ارمغان می‌آورد این است که طرفین مورد بررسی گاهاً اندیشه‌های یکسانی دارند به عبارتی دغدغه‌های ذهنی هر مولّد ادبی در موضوعی خاص تقریباً مشابه هم می‌باشند چنانکه در این مختصر مشاهده شد سنایی و دعبل در مواردی هم‌چون: اشاره به غربت امام (ع)، اشاره به بارگاه ملکوتی ایشان، مدح خاندان پیامبر (ص) ضمن مدح امام رضا (ع) و اشاره به فضل و کَرَم آن حضرت؛ دیدگاه‌های یکسانی داشتند.
و لیکن با تمام این شباهت ها، تفاوت‌هایی نیز با هم دارند و آن اینکه در شعر دعبل غم و اندوه، موضوع برجسته‌ای است، وی با بیان عواطف و احساسات خود راجع به درگذشت امام رضا؛ خواننده را با خود همراه و متأثر می‌کند، امّا در اشعار سنایی نشانی از این غم و یأس یافت نمی‌شود.

فهرست منابع
ـ وزین‌پور، نادر. (۱۳۷۴). مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی. تهران: معین.
ـ داد، سیما. (۱۳۷۵). فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید.
ـ همایی، جلال‌الدین. (۱۳۶۱). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: توس.
ـ پوریزدان پناه کرمانی، آرزو. (۱۳۸۸). بررسی تطبیقی مدایح نبوی در شعر جمال‌الدین عبدالرزاق و احمد شوقی در پژوهشنامه‌ی زبان و ادبیات فارسی. شماره سوم. سال اول. پائیز. ص ۴۲٫
ـ دهخدا، علی‌اکبر. (۱۳۵۲). لغت‌نامه، تهران: انتشارات دانشگاه پهلوی. ج ۱۲٫
ـ امامی، نصرا… . (۱۳۶۹). مرثیه‌سرایی در ادبیات فارسی. بی‌جا: دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی.
ـ اژدر فایقی، سعیده. (۱۳۸۹). دعبل و محتشم؛ سرآمد مرثیه‌سرایان در کیهان فرهنگی. شماره‌ی ۲۸۹ـ۲۸۸٫ آذر و دی. ص ۵۹ـ۵۴٫
ـ ناصح، اسدا… (۱۳۶۲). مردان خدا: فرزدق در مکه، دعبل در مرو. بی‌جا: نهضت زنان مسلمان.
ـ شفیعی، سیدضیاءالدین. (۱۳۸۸). یک کاروان آهو. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
ـ احمدی بیرجندی، احمد و نقوی‌زاده، سیدعلی. (۱۳۶۵). مدایح رضوی (ع) در شعر فارسی. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی استان قدس رضوی.
ـ نظافت، مجید. (۱۳۸۵). کوچه‌های اجابت. (ج ۲) و مدایح رضوی. مشهد: مؤسسه‌ی انتشاراتی قدس رضوی.
ـ میرزا محمد، علی‌رضا (۱۳۸۸). کندوکاوی در حیات و اندیشه‌ی سیاسی دعبل خزاعی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ـ گوهری، محمدجواد، (۱۳۶۸). دعبل بن علی خزاعی. بی‌جا: بی‌نا.
ـ رضایی سهل‌آبادی، غلامرضا. (۱۳۸۴). «اهل بیت در شعر دعبل خزاعی». پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد. دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد.
ـ فاخوری، حنا. (بی‌تا / بی‌تا). تاریخ ادبیات زبان عربی. ترجمه‌ی عبدالمحمد آیتی. بی‌جا: انتشارات توس.
ـ شفعیی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۷۲). تازیانه‌های سلوک. بی‌جا: انتشارات آگاه.
¬ـ صفا، ذبیح‌ا… . (۱۳۶۳). تاریخ ادبیات در ایران. تهران: انتشارات فردوسی. ج ۲٫
ـ خزاعی، دعبل. (۱۴۱۷هـ /۱۹۹۷م). دیوان دعبل خزاعی. ترجمه‌ی ضیاء حسین الأعلمی. بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
ـ درگاهی، محمود. (۱۳۷۳). طلایه‌دار طریقت. تهران: مؤسسه‌ی فرهنگی و انتشاراتی ستارگان.
ـ زرقانی، سید مهدی. (۱۳۷۷). افق‌های شعر و اندیشه‌ی سنایی غزنوی. ماهنامه‌ی فرهنگ و هنری کیهان فرهنگ. شماره ۱۴۵٫
ـ مجروح، بهاءالدین. (۱۳۸۵). «سیری در سیرالعباد». در: شوریده‌ای در غزنه / به کوشش علی اصغر محمدخانی و محمود فتوحی. تهران: انتشارات سخن.
ـ قرآن کریم، ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی، تم: آبنوس، ۱۳۸۷٫
ـ مدرس رضوی، محمدتقی (مصحح). (۱۳۲۰). دیوان. تألیف مجدودبن آدم سنایی. تهران: شرکت طبع کتاب.
ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفر، (بی‌تا). مناقب آل ابی‌طالب. (ج ۴). قم: انتشارات علامه.
ـ عطاردی، عزیزالله. (۱۳۶۸). اخبار و آثار حضرت رضا (ع). تهران: کتابخانه‌ی صدر.

امام رضا در شعر عربی

امام رضا در شعر عربی

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *