ضرب المثل نه قم خوبه نه کاشونمقاله عربی - تحقیق عربی بررسی تطبیقی خرد در "شاهنامه" و "الأدب الصغیر و الأدب الکبیر"

نقد ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی از قرآن بر اساس تجزیه بر آحاد واژگان (بررسی موردی واژه‌های ریب، ذبح و خشیة در سورة بقره)
برای دانلود فایل کامل مقاله اینجا کلیک کنید
نویسنده
رضا امانی
استادیار زبان و ادبیّات عربی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، تهران
چکیده
«تجزیه بر آحاد واژگان» روشی در معنی‌شناسی است که واژگان یک متن را ـ تا حدّ ممکن ـ به آحاد و اجزای معنایی سازندة آن تجزیه می‌کند تا از کنار هم گذاشتن آنها مفهوم دقیق و کامل واژه‌ها به دست آید. این روش معنایابی می‌تواند در فهم و توصیف تفاوت‌ها و مشابهت‌های معنایی واژه‌های قریب‌المعنی بسیار به کار آید. توجّه به آحاد معنایی واژگان و تلاش برای بازسازی آنها در زبان مقصد، می‌تواند به ارائة ترجمه‌ای کامل و دقیق از متن مبدأ انجامد. بر این اساس، در مقالة حاضر تلاش شده است با روش توصیفی ـ تحلیلی و رویکرد انتقادی، از میان واژه‌های قرآنی سه واژة «ریب»، «ذبح» و «خشیة» در آیات سورة بقره تجزیه به آحاد شده تا معنای کامل آنها مشخّص شود و تفاوت‌های آنها و واژگانی که نزدیکی معنایی دارند، تبیین گردد. گفتنی است واژة «ریب» دارای آحاد معنایی «تردید، ترس، دل‌نگرانی و تهمت» است. واژة «ذبح» نیز از مؤلّفه‌های معنایی «کُشتن» و «سر بریدن» یا «قربانی کردن» برخوردار می‌باشد. همچنین «ترس به همراه تعظیم» آحاد معنایی «خشیة» را شکل می‌دهد. این پژوهش بیانگر آن است که آقایان الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی چندان توجّهی به آحاد معنایی واژه‌های مذکور نداشته‌اند و از یک سو، معادل‌های تقریبی، ناقص و مختلف ارائه داده‌اند و از سوی دیگر، معادل‌های ایشان معمولاً با دیگر واژه‌های قریب‌المعنی تفاوت ندارد.
کلیدواژه ها
قرآن کریم؛ ترجمة قرآن؛ نقد؛ تجزیه بر آحاد؛ مترجم؛ واژگان قرآن

 

با گسترش چشمگیر مباحث علم زبان‌شناسی (Linguistics) و به‌ویژه معنی‌شناسی (Semantics) در عصر حاضر، مطالعة ابعاد گوناگون یک متن وارد مرحلة جدیدتر و جدّی‌تری نسبت به گذشته شده است. در این میان، «واژه» (word) به عنوان اصلی‌ترین و مهم‌ترین واحد معنایی (Semantic unit) موجود در یک متن، نقشی اساسی و محوری در مفهوم‌سازی و انتقال معنا دارد. در تحقیق حاضر، بر اساس یکی از مسائل مربوط به معناشناسی واژگان قرآن، یعنی «تجزیه بر آحاد» (Analysis of the individual) در ارتباط با واژگان «ریب»، «ذبح» و «خشیة» به بررسی و نقد ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، محمّدمهدی فولادوند و بهاءالدّین خرّمشاهی خواهیم پرداخت.

در روش «تجزیه بر آحاد»، واژگان یک متن در حدّ امکان به آحاد معنایی سازندة آن تجزیه می‌شود تا از کنار هم گذاشتن این آحاد و اجزاء مفهوم دقیق و کامل واژة مورد نظر حاصل گردد. این روش معنایابی می‌تواند در فهم و توصیف و به دنبال آن، در ترجمه، تفاوت یا تشابه معنایی واژه‌های قریب‌المعنی (Synonymous) بسیار به کار آید. امّا در این مقاله که به روش توصیفی ـ تحلیلی و دارای رویکرد انتقادی می‌باشد، چنان‌چه اشاره شد، سه واژة «ریب»، «ذبح» و «خشیة» از آیات 2، 49 و 74 سورة مبارکة بقره، به عنوان نمونه، گزینش و به آحاد معنایی آن تجزیه گردیده است تا از این رهگذر، ضمن دستیابی به معنای دقیق و جامع آنها، تفاوت معنایی این واژه‌ها با واژه‌های قریب‌المعنی نیز نمایان شود. گفتنی است واژة «ریب» دارای آحاد معنایی «تردید، ترس، دل‌نگرانی و تهمت» است. واژة «ذبح» نیز مؤلّفه‌های معنایی «کُشتن و سَر بریدن یا قربانی کردن» دارد. همچنین، «ترس به همراه تعظیم» آحاد معنایی «خشیة» را شکل می‌دهد. به طوری‌که آقایان الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی چندان توجّهی به آحاد معنایی واژه‌های مذکور نداشته‌اند و از یک سو، معادل‌های تقریبی، ناقص و مختلف ارائه داده‌اند و از سوی دیگر، معادل‌های ایشان معمولاً با دیگر واژه‌های قریب‌المعنی تفاوت ندارد. در ضمن، آیات و ترجمه‌ها تنها به سه آیة مذکور منحصر نشده است و ترجمة آیاتی دیگر که واژگان فوق در آنها آمده‌اند نیز بررسی گردیده است تا از سویی، عملکرد مترجمان به طور کامل‌تری ارزیابی گردد و از سوی دیگر، قضاوت و نقد صورت گرفته نیز جامع‌تر و دقیق‌تر باشد. همچنین لازم به ذکر است که آحاد معنایی واژگان از اجماع و اشتراک عموم منابع معتبر لغوی و تفسیری استنباط و استخراج شده است. منابع لغوی زبان فارسی (همچون لغت‌نامة دهخدا و …) نیز در این مسأله دنباله‌رو مآخذ عربی بوده‌اند. بنابراین، می‌توان پژوهش حاضر را مبتنی بر دو پرسش زیر دانست:

1ـ روش «تجزیه بر آحاد واژگان» چه اهمیّت و کارکردی در فرایند ترجمة قرآن دارد؟

2ـ عملکرد آقایان الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی در معادل‌گذاری واژه‌های «ریب»، «ذبح» و «خشیة» در آیات قرآنی بر اساس روش تجزیه بر آحاد چگونه بوده است؟

به نظر می‌رسد مترجم در ترجمة متنی شگرف و ژرفناک همچون قرآن کریم که وظیفه دارد، تا حدّ امکان تمام معانی، مقاصد و دلالت‌های موجود در متن را به زبان مقصد بازگرداند، می‌تواند با استفاده از روش تجزیه بر آحاد واژگان دلالت‌های واژگان قرآنی را به طور کامل در ترجمة خود بازگو نماید. امّا در بررسی ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی و در باب واژه‌های «ریب»، «ذبح» و «خشیة»، چنان‌چه در ادامه به تفصیل خواهد آمد، چنین تلاشی چندان به چشم نمی‌خورد. گفتنی است در ارتباط با نقد ترجمه‌های قرآن کریم پژوهش‌های بسیاری در قالب کتاب، پایان‌نامه و مقاله به رشتة تحریر درآمده است. امّا در ارتباط با بحث نقد ترجمه‌های قرآن بر اساس تجزیه بر آحاد واژگان می‌توان ادّعا نمود که تاکنون تحقیق جامع و مفصّل صورت نگرفته است. در این میان، تنها در مقاله‌ای با عنوان «کاربردشناسی اصل «تعادل ترجمه‌ای» واژگان در فرایند ترجمة قرآن» نوشتة حمیدرضا میرحاجی، جلال مرامی، رضا امانی، در قسمتی با عنوان «آحاد معنایی» به این مسأله به صورت گذرا و محدود اشاره شده است. حال آنکه با توجّه به اهمیّت و ضرورت این بحث در فرایند فهم و ترجمة قرآن، بررسی آن ضمن تحقیق‌های مستقل و دقیق‌تر کاملاً ضروری و مفید می‌نماید. لذا تحقیق پیش رو را شاید بتوان جدّی‌ترین پژوهش در این میدان قلمداد نمود.

1ـ تجزیه بر آحاد واژگان و نقش آن در ترجمة قرآن

«تجزیه بر آحاد» ابتدا در زبان‌شناسی مردم‌شناختی (Anthropological linguistics) به عنوان وسیله‌ای برای مطالعة روابط بین اصطلاحات قوم و خویشی ابداع گشت. امّا پس از آن به عنوان ابزاری مفید برای مطالعات معنایی به کار گرفته شد. در این روش، عناصر لغوی از جمله واژگان، به آحاد و عناصر سازندة آنها تجزیه می‌شوند. برای مثال آحاد معنایی (layers of meaning) سه واژة «بچّه»، «پسربچّه» و «دختربچّه» عبارتند از:

بچّه = + [جاندار] + [انسان] – [بالغ].

پسربچّه = + [جاندار] + [انسان] – [بالغ] + [مذکّر].

دختر بچّه = + [جاندار] + [انسان] – [بالغ] + [مؤنّث].

چنان‌که چند مثال فوق نشان می‌دهد، با استفاده از روش تجزیه بر آحاد می‌توان روابط بین واژه‌ها را (به‌ویژه واژه‌هایی که از نظر معنایی با هم نزدیکی دارند و از نظر کاربرد، وابسته به یک حوزه یا قلمرو معنایی هستند)، توصیف و تفاوت یا تشابه معنایی آنها را بر حسب آحاد معنایی متمایز و یا متشابه موجود در آنها تعیین کرد (ر.ک؛ همان: 33). افزون بر این، تجزیه بر آحاد یا تحلیل مؤلّفه‌ای (Componential Analysis) می‌تواند مطالعة معنی را به مطالعات صرفی و نحوی پیوند دهد و به درک ساختار ذهنی آدمی کمک نماید (ر.ک؛ صفوی، 1387: 278). این روش شیوة جذّاب و کارآمد در بررسی روابط معنایی میان واژگان و رفع ابهام از آنهاست (ر.ک؛ پالمر، 1385: 156).

لذا «تجزیه بر آحاد» روشی در معناشناسی است که سعی می‌کند با تجزیة واژگان یک متن به عناصر و مؤلّفه‌های معنایی تشکیل‌دهندة آنها، دلالت‌های دقیق واژه‌ها را تعیین نماید. نکتة قابل ملاحظة دیگر در «تجزیه بر آحاد» و معادل‌یابی واژگان در فرایند ترجمه آن است که گاهی برای بیان معنای دقیق و کامل یک واژه در زبان مقصد، مترجم به ناگزیر باید از دو یا چند واژه استفاده نماید. همچنان‌که تحلیل و تجزیه بر آحاد نمونه‌هایی از واژگان قرآنی که در ادامه می‌آید، ما را در نهایت به این نتیجه می‌رساند که برای انتقال تمام و کمال دلالت‌های نهفته در برخی واژگان، لازم است از چند واژه استفاده کنیم.

بنابراین، وظیفة مترجم نیز در این زمینه آن است که سعی نماید تا حدّ امکان، واژه یا واژه‌هایی را که در زبان مقصد به عنوان معادل برای عناصر واژگانی زبان مبدأ پیشنهاد می‌دهد، در بر گیرندة کلّیّة آحاد معنایی عناصر واژگانی زبان مبدأ باشد.

2ـ تجزیه بر آحاد واژه‌های «ریب»، «ذبح» و «خشیة» و نقد ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی

1ـ2) «ریب»

این واژه به همراه دیگر مشتقّات خود، 36 بار در قرآن تکرار شده است (ر.ک؛ عبدالباقی، 1383: 436 و 437). صاحب معجم مقاییساللّغة اصل این واژه را دالّ بر «شکّ و ترس»، و «رَابَنِی هَذَا الأَمر» را به معنای «وارد شدن شکّ و ترس در انسان» می‌داند (ر.ک؛ ابن‌فارس، 1422ق.: 411). همین نظر در العین نیز آمده است (ر.ک؛ الفراهیدی، 1980م.، ج 8: 287). افزون بر عناصر «شکّ» و «ترس»، مفاهیم دیگری نیز در واژة «ریب» نهفته است که می‌توان به «دل‌نگرانی»، «پریشان‌خاطری»، «بدگمانی» و «تهمت» اشاره نمود (ابن‌منظور، بی‌تا، ج1: 422 و الطّریحی، 1375، ج 2: 77).

«ریب» در بافتار قرآنی نیز در مورد بدگمانی در فرو فرستادن قرآن، یا روز قیامت و برانگیخته شدن مردگان از قبرها و مواردی از این دست آمده است که همراه با تهمت می‌باشد (ر.ک؛ الرّاغب الأصفهانی، 1412ق.: 205). در تفاسیر نیز به همین معانی و دلالت‌ها اشاره شده است؛ به عنوان مثال در تفاسیر جوامع الجامع (ر.ک؛ الطّبرسی، 1377، ج 1: 13)، أنوار التّنزیل و أسرار التّأویل (ر.ک؛ البیضاوی، 1418ق.، ج 1: 36)، التّحریر و التّنویر (ر.ک؛ ابن‌عاشور، بی‌تا، ج 1: 219) و الکشّاف (ر.ک؛ الزّمخشری، 1407ق.، ج 1: 34) به مفاهیم «دل‌نگرانی» و «پریشان‌خاطری» اشاره شده است. یا در تفاسیر البحر المحیط (ر.ک؛ أبوحیان الأندلسی، 1420ق.، ج 1: 57) و مفاتیح الغیب (ر.ک، الفخر الرّازی، 1420ق.، ج 1: 57) به مفهوم «تهمت» ذکر شده است.

واژه‌ای که مفهومی نزدیک به «ریب» دارد، واژة «شک» است که عموماً، به‌ویژه در ترجمه‌های قرآن، مترادف با «ریب» انگاشته می‌شود. حال آنکه در حقیقت، «ریب» معنایی افزون بر «شک» دارد. ابوهلال عسکری در باب تفاوت میان این دو واژه می‌نویسد: «ریب شکّ همراه با تهمت است… «إِنِّی مُرتَابَ بِفُلاَنٍ: در کار او شک دارم و او را متّهم می‌دانم». حال آنکه «شک» به حالتی متساوی میان دو امر دلالت دارد» (العسکری، 1412ق.: 83). این درحالی است که در «ریب» فرد به یکی از دو طرف میل دارد و دیگری را متّهم می‌سازد. در تعریفات جرجانی نیز می‌خوانیم: «شک، تردید میان دو امر متناقض است و شخص یکی را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد. به عبارت دیگر، شک آن است که میان دو امر به طور متساوی دودل باشیم» (الجرجانی، بی‌تا: 110). لذا شک در مقابل «یقین» و «ریب» در برابر «اطمینان» است (ر.ک؛ الرّاغب الأصفهانی، 1412ق.: 265 و ابن‌منظور، بی‌تا، ج 10: 451). به عنوان نمونه می‌توان به آیات: ﴿أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ (ابراهیم/ 10) و ﴿فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِک﴾ (یونس/ 94) اشاره کرد که در آنها «شک» به معنای «یقین نداشتن» آمده است.

از دیگر ادلّه و شواهدی که به وجود تفاوت معنایی میان دو واژه دلالت دارد، می‌توان به همراه شدن این دو واژه در برخی آیات قرآن اشاره کرد؛ از جمله: ﴿إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُریبٍ﴾ (هود/ 62 و ابراهیم/ 9) و ﴿إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُریب﴾ (هود/ 110 و فصّلت/ 45) و یا ﴿کَمَا فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُریبٍ﴾ (سبأ/ 54). در این آیات نیز ذکر «ریب» پس از «شک» نشانگر افزونی معنای ریب نسبت به شک است و چنان‌چه بیان شد، مفاهیم «تهمت، دلنگرانی، پریشان‌خاطری و ترس» در ریب دیده می‌شود (ر.ک؛ البیضاوی، 1418ق.، ج 3: 340) که در شک نیست.

بر اساس آنچه بیان شد، می‌توان واژة «ریب» را چنین به آحاد معنایی آن تجزیه کرد:

* ریب: + [تردید] + [ترس] + [دلنگرانی] + [تهمت].

بررسی ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، فولادوند و خرّمشاهی از مجموعه آیاتی که در آنها واژة «ریب» به کار رفته است، نشان می‌دهد که مترجمان محترم به آحاد معنایی این واژه توجّه لازم را نداشته‌اند و عموماً آن را برابر با واژة «شک» تلقّی کرده‌اند که در ادامه به ذکر نمونه‌هایی می‌پردازیم.

* ﴿ذلِکَ الْکِتابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ … ﴾ (البقره/ 2).

ـ الهی قمشه‌ای: «این کتاب که هیچ شک در آن نیست …».

ـ فولادوند: «این است کتابی که در [حقّانیّت] آن هیچ تردیدی نیست …».

ـ خرّمشاهی: «این کتاب است که شک در آن روا نیست …».

* ﴿وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلَی عَبْدِنا … ﴾ (البقره/ 23).

ـ الهی قمشه‌ای: «و اگر شما را شکّی است در قرآن که بر بندة خود (محمّد(ص)) فرستادیم…».

ـ فولادوند: «و اگر در آنچه بر بندة خود نازل کرده‌ایم، شک دارید…».

ـ خرّمشاهی: «و اگر از آنچه بر بندة خویش فروفرستادیم، شک دارید…».

* ﴿رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾ (آل‌عمران/ 9).

ـ الهی قمشه‌ای: «پروردگارا! محقّقاً تو تمام مردم را در روزی که هیچ شبهه در آن نیست، جمع سازی».

ـ فولادوند: «پروردگارا! به یقین تو در روزی که هیچ تردیدی در آن نیست، گردآورندة [جملة] مردمانی».

ـ خرّمشاهی: «پروردگارا! تو گردآورندة مردمان در روزی هستی که شکّی در [آمدن] آن نیست».

* ﴿فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیه … ﴾ (آل‌عمران/ 25).

ـ الهی قمشه‌ای: «پس چگونه خواهد بود حال آنها، هنگامی که جمع آوریم آنان را در روزی که هیچ شکّی در آن نیست؟».

ـ فولادوند: «پس چگونه خواهد بود [حال‌شان] آنگاه که آنان را در روزی که هیچ شکّی در آن نیست، گرد آوریم…».

ـ خرّمشاهی: «تا ایشان در روزی که شکّی در فرارسیدن آن نیست…».

* ﴿… لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمین﴾ (یونس/ 37).

ـ الهی قمشه‌ای: «… که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالمیان است».

ـ فولادوند: «… که در آن تردیدی نیست».

ـ خرّمشاهی: «… که در آن تردیدی نیست».

* ﴿… وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون﴾ (التّوبه/ 45).

ـ الهی قمشه‌ای: «و دل‌هایشان در شک و ریب است، از تو اجازة معافی از جهاد می‌خواهند و آن منافقان پیوسته در شکّ و تردید مانده‌اند و سرگردانند».

ـ فولادوند: ـو دلهایشان به شک افتاده و در شکّ خود سرگردانند».

ـ خرّمشاهی: «و دل‌هایشان مردّد است و خود در شکّ و شبهه‌شان سرگشته‌اند».

* ﴿لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذی بَنُوا ریبَةً فِی قُلُوبِهِمْ … ﴾ (التّوبه/ 110).

ـ الهی قمشه‌ای: «بنیانی که آنها بنا کرده‌اند، دل‌های ایشان را همیشه به حیرت و شک و ریب افکند».

ـ فولادوند: «همواره آنان ساختمانی که بنا کرده‌اند، در دل‌هایشان مایة شکّ [و نفاق] است».

ـ خرّمشاهی: «پیوسته بنیادی که بنا گذاشته‌اند، در دلشان شکّ و شبهه‌آمیز است».

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، مترجمان گرامی اغلب از واژة «شک» به عنوان معادل «ریب» استفاده کرده‌اند. گاهی نیز از معادل‌های «تردید»، «شبهه» و خود «ریب» بهره برده‌اند. همین رویه در معادل‌گذاری واژة «شک» نیز به چشم می‌خورد؛ از جمله در ترجمة آیات زیر:

* ﴿… وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْه … ﴾ (النّساء/ 157).

ـ الهی قمشه‌ای: «… از روی شکّ و تردید سخنی گفتند…».

ـ فولادوند: «… قطعاً در مورد آن دچار شک شده‌اند…».

ـ خرّمشاهی: «… و کسانی که در این امر اختلاف کردند، از آن در شکّ‌اَند…».

* ﴿فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ … ﴾ (یونس/ 94).

ـ الهی قمشه‌ای: پس اگر شک و ریبی از آنچه به تو فرستادیم در دل داری …

ـ فولادوند: و اگر از آنچه به سوی تو نازل کرده‌ایم در تردیدی …

ـ خرّمشاهی: و اگر از آنچه به تو نازل کرده‌ایم، در تردید هستی …

* ﴿قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دینی .. ﴾ (یونس/ 104).

ـ الهی قمشه‌ای: «بگو که ‌ای مردم! اگر شما به آیین من شک دارید…».

ـ فولادوند: «بگو: ای مردم! اگر در دین من تردید دارید،…».

ـ خرّمشاهی: «بگو: ای مردم! اگر از دین من در شک هستید…».

* ﴿قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾ (ابراهیم/ 10).

ـ الهی قمشه‌ای: «رسولان در جواب آنها گفتند: آیا در خدا که آفرینندة آسمان‌ها و زمین است، شک توانید کرد؟».

ـ فولادوند: «پیامبرانشان گفتند: مگر دربارة خدا ـ پدیدآورندة آسمان‌ها و زمین ـ تردیدی هست؟!».

ـ خرّمشاهی: «پیامبرانشان گفتند: آیا در خداوند ـ پدیدآورندة آسمان‌ها و زمین ـ شکّی هست؟».

در برخی از آیات قرآن کریم، چنان‌چه پیش از این نیز گفته شد، از هر دو واژه استفاده شده است؛ مانند:

* ﴿وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُریبٍ﴾ (هود/ 62).

ـ الهی قمشه‌ای: «ما به دعوی نبوّتت سخت بدگمان و بی‌عقیده هستیم».

ـ فولادوند: «و بی‌گمان ما از آنچه تو ما را بدان می‌خوانی، سخت دچار شکّ‌ایم».

ـ خرّمشاهی: «ما از چیزی که به آن دعوتمان می‌کنی، سخت در شکّ‌ایم».

* ﴿وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ﴾ (هود/ 110).

ـ الهی قمشه‌ای: «و این مردم از اینگونه وعد و وعیدها همیشه بدگمان و در شکّ‌اَند و بر خود ریب و شبهه می‌کنند».

ـ فولادوند: «و بی‌گمان آنان دربارة آن در شکّی بهتان‌آمیزند».

ـ خرّمشاهی: «و آنان از آن سخت در شک هستند».

* ﴿وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍ﴾ (ابراهیم/ 9).

ـ الهی قمشه‌ای: «و هم در آنچه شما ما را بدان دعوت می‌کنید، شکّ و تردید داریم».

ـ فولادوند: «و از آنچه ما را بدان می‌خوانید، سخت در شکّ‌ایم».

ـ خرّمشاهی: «و ما از آنچه ما را بدان می‌خوانید، سخت در شکّ‌ایم».

* ﴿إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُریبٍ﴾ (سبأ/ 54).

ـ الهی قمشه‌ای: «که آنها هم در شکّ و ریب بودند».

ـ فولادوند: «زیرا آنها [نیز] در دودلی سختی بودند».

ـ خرّمشاهی: «که آنان سخت در شک بودند».

* ﴿لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ﴾ (الشّوری/ 14).

ـ الهی قمشه‌ای: «در آن کتاب آسمانی سخت در شکّ و ریب بمانند».

ـ فولادوند: «واقعاً دربارة او در تردیدی سخت [دچار]اَند».

ـ خرّمشاهی: «از آن سخت در شکّ‌اَند».

بررسی نمونه آیات ذکر شده نشان می‌دهد که مرحوم الهی قمشه‌ای در ترجمة واژة «ریب» در شش آیة مذکور، در سه مورد از معادل «شک»، یک مورد از «شبهه»، یک مورد از «شکّ و ریب» و در مورد دیگری از «حیرت، شکّ و ریب» استفاده نموده است. مرحوم فولادوند در سه مورد از معادل «تردید» و سه مورد دیگر از «شک» بهره برده است و آقای خرّمشاهی در سه مورد معادل «شک»، یک مورد «تردید»، یک مورد «مردّد» و در مورد دیگر، «شکّ و شبهه‌آمیز» را ذکر کرده است.

در ارتباط با ترجمة واژة «شک» نیز که چهار نمونه از آن ذکر شد، مرحوم الهی قمشه‌ای در دو مورد از معادل «شک»، در یک مورد «شک و تردید» و در یک مورد دیگر از «شکّ و ریب» استفاده کرده است. مرحوم فولادوند در سه مورد «تردید» و یک مورد «شک» را به کار بسته است. آقای خرّمشاهی نیز در سه مورد از واژة «شک» و یک مورد از «تردید» استفاده کرده است. همچنین، در آیاتی که دو واژة «شکّ» و «ریب» همراه یکدیگر آمده‌اند، مرحوم الهی قمشه‌ای در دو مورد از «شکّ و ریب»، یک مورد «شکّ و شبهه» و یک مورد از «شکّ و تردید» استفاده نموده است. مرحوم فولادوند نیز از معادل‌های «شکی بهتان آمیز»، «سخت در شک»، «دودلی سخت» و «تردیدی سخت» بهره برده است. آقای خرّمشاهی نیز در هر چهار مورد، معادل «سخت در شک» را ذکر کرده است.

معادل‌های ذکر شده از سوی مترجمان نشانة آن است که اوّلاً انسجام و وحدت رویه در معادل‌گذاری واژه‌های «ریب» و «شک» در آنها وجود ندارد. ثانیاً آحاد معنایی واژة «ریب» ـ جز در مواردی بسیار اندک، آن هم برخی از آحاد معنایی آن ـ در برگردان مترجمان مورد نظر قرار نگرفته است.

2ـ2) «ذبح»

مادّة «ذبح» با تمام مشتقّات خود 9 بار در قرآن تکرار شده است (ر.ک؛ عبدالباقی، 1383: 358). از جمله در آیة 49 سورة مبارکة بقره که می‌فرماید: ﴿وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ﴾. واژة مورد بحث در این آیه، به صورت فعل مضارع «یُذَبِّحُون» به‌کار رفته است. این واژه در اصل بر «شکافتن» دلالت دارد (ر.ک؛ ابن‌فارس، 1423ق.: 372). راغب اصفهانی نیز اصل «ذبح» را «شکافتن حلق حیوانات» می‌داند (ر.ک؛ الرّاغب الأصفهانی، 1412ق.: 326). در العین نیز این واژه، «بریدن حلقوم» معنی شده است (ر.ک؛ الفراهیدی، 1980م.، ج 3: 202). همین مفاهیم را می‌توان در لسان‌العرب و مجمع‌البحرین نیز مشاهده کرد (ر.ک؛ ابن‌منظور، بی‌تا، ج 2: 437 و الطّریحی، 1375، ج 2: 349).

نکتة قابل ملاحظه دربارة فعل «یُذَبِّحُون» در آیة فوق ـ و به طور کلّی، در باب واژة «ذبح»ـ این است که هرچند در معنای کلّی و عام بر مفهوم «کشتن (قتل)» دلالت دارد و برخی از مفسّران گرانقدر نیز ذیل آیة 49 سورة بقره تنها به همین معنا اشاره کرده‌اند (ر.ک؛ الطّبرسی، 1372، ج 1: 227؛ أبوحیان الأندلسی، 1420ق.، ج 1: 313 و الفخر الرّازی،1420ق.، ج 3: 506)، امّا در حقیقت، این واژه علاوه بر مفهوم قتل بر نحوة چگونگی آن یعنی «سَر بریدن» و یا «قربانی کردن» نیز دلالت دارد که از آن جمله می‌توان به آیات زیر اشاره کرد: ﴿قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَ شِیَةَ فیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُون﴾ (البقره/ 71)، ﴿فَلمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک﴾ (الصّافّات/ 102)، ﴿وَ فَدَیْناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ﴾ (الصّافّات/ 107)، ﴿وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ﴾ (البقره/ 67) و ﴿وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُب﴾ (المائده/ 3) اشاره نمود.

امّا در مورد داستان خوابی که فرعون می‌بیند و در پی تأویل آن دستور می‌دهد تا فرزندان پسری را که در بنی‌اسرائیل به دنیا می‌آیند، به قتل برسانند (ر.ک؛ الطّبری، 1412ق.، ج 1: 214 و 215). در قرآن کریم در برخی آیات از واژة «قتل» استفاده شده است؛ مثل: ﴿وَ قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُم﴾ (الأعراف/ 127) و ﴿وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُم﴾ (الأعراف/ 141). در آیات دیگر نیز از مادّة «ذبح» استفاده شده است: ﴿وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُم﴾ (البقره/ 49)، ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُم﴾ (القصص/ 4) و ﴿وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُم﴾ (ابراهیم/ 6).

با توجّه به کارکرد مادّة «ذبح» در دیگر آیات قرآن (به عنوان نمونه، البقره/ 67 و 71؛ الصّافّات/ 102 و 107 ؛ النّمل/ 20 و المائده/3) که به «سَر بریدن» و «قربانی کردن» دلالت دارند، به نظر می‌رسد که خداوند حکیم در آیات (البقره/49)، (القصص/4) و (ابراهیم/6) به نحوه و چگونگی به قتل رساندن نوزادان پسر بنی‌اسرائیل نیز اشاره دارد، به طوری که شاید در نظر است این معنا القاء شود که به نوعی آن نوزادان پسر، قربانی فرعون و تاج و تخت او می‌شدند. لذا آنچه مسلّم است، با توجّه به اینکه قرآن خود کتابی حکیم و نازل شده از سوی خدایی حکیم است، قطعاً استفاده از تعبیر «ذبح» در این آیات بنا بر حکمت می‌باشد و به نکته و معنایی اشاره دارد. البتّه برخی مفسّران نیز به این مسأله به درستی اشاره داشته‌اند، از جمله تفاسیر جامع‌البیان (ر.ک؛ الطّبری، 1412ق.، ج 1: 214)، التّبیان فی تفسیر القرآن (ر.ک؛ الطّوسی، بی‌تا، ج 1: 221). بنابراین، آحاد معنایی واژة «ذبح» را می‌توان «+[کشتن] +[سَر بریدن] یا +[قربانی کردن]» دانست. حال آنکه واژة «قتل» تنها بر «+[کشتن]» دلالت دارد.

در میان ترجمه‌های مورد بررسی در این مقاله، مرحوم فولادوند به مفهوم و آحاد معنایی واژة «ذبح» توجّه لازم را داشته است و مرحوم الهی قمشه‌ای و آقای خرّمشاهی گاهی «ذبح» را با «سَر بریدن» و «قربانی کردن» و گاهی نیز با «کُشتن» معادل‌ دانسته‌اند:

* ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ …﴾(البقره/ 49).

ـ الهی قمشه‌ای: «پسران شما را کشته …».

ـ فولادوند: «پسران شما را سَر می‌بریدند».

ـ خرّمشاهی: «پسرانتان را می‌کشتند».

* ﴿قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُون﴾ (البقره/ 71).

ـ الهی قمشه‌ای: «گفتند: اکنون حقیقت را روشن ساختی و گاوی بدان اوصاف کشتند…».

ـ فولادوند: «… پس آن را سَر بریدند…».

ـ خرّمشاهی: «… سپس آن را کشتند…».

* ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک﴾ (الصّافّات/ 102).

ـ الهی قمشه‌ای: «من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم».

ـ فولادوند: «من در خواب [چنین] می‌بینم که تو را سَر می‌بُرم».

ـ خرّمشاهی: «من در خواب دیده‌ام که سَرِ تو را می‌بُرم».

* ﴿أَوْ لَأَذْبَحَنَّه﴾ (النّمل/ 21).

ـ الهی قمشه‌ای: «یا آنکه سرش را از تن جدا کنم».

ـ فولادوند: «یا سرش را می‌بُرم».

ـ خرّمشاهی: «یا سرش را می‌بُرم».

* ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ﴾ (البقره/ 67)

ـ الهی قمشه‌ای: «به امر خدا گاوی را ذبح کنید».

ـ فولادوند: «خدا به شما فرمان می‌دهد که ماده‌گاوی را سَر ببرید».

ـ خرّمشاهی: «خداوند به شما دستور می‌دهد که ماده‌گاوی را بکُشید».

* ﴿… وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُب … ﴾ (المائده/ 3).

ـ الهی قمشه‌ای: «و نیز آنان را که برای بُتان می‌کُشند».

ـ فولادوند: «و [همچنین] آنچه را برای بُتان سَر بریده شده».

ـ خرّمشاهی: «همچنین آنچه را برای بُتان ذبح شده است».

* ﴿یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُم﴾ (القصص/ 4).

ـ الهی قمشه‌ای: «پسرانشان را می‌کشد».

ـ فولادوند: «پسرانشان را سَر می‌برید».

ـ خرّمشاهی: «پسرانشان را می‌کُشت».

* ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُم﴾ (ابراهیم/ 6).

ـ الهی قمشه‌ای: «پسرانتان را کُشته و دخترانتان را (به ذلّت و بیچارگی) زنده می‌گذاشتند».

ـ فولادوند: «پسرانتان را سَر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاشتند».

ـ خرّمشاهی: «پسرانتان را می‌کُشتند و دخترانتان را [برای کنیزی] زنده نگاه می‌داشتند».

* ﴿وَ فَدَیْناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ﴾ (الصّافّات/ 107).

ـ الهی قمشه‌ای: «و بر او (گوسفندی فرستاده) و ذبح بزرگی خدا ساختیم».

ـ فولادوند: «و او را در ازای قربانیِ بزرگی باز رهانیدیم».

ـ خرّمشاهی: «و به جای او قربانی بزرگی را فدیه پذیرفتیم».

چنان‌چه اشاره شد، در سورة اعراف و همچنین سورة غافر تعبیر «قَتلُ أَبنَاء» آمده است و چنان‌چه در ترجمه‌های زیر می‌بینیم، معنای «کشتن» مناسب این تعبیر می‌باشد:

* ﴿قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُم﴾ (غافر/ 25).

ـ الهی قمشه‌ای: «پسران آنان را که به موسی ایمان آوردند، بکشید…».

ـ فولادوند: «پسران کسانی را که به او ایمان آوردند، بکشید…».

ـ خرّمشاهی: «پسران کسانی را که همراه با او ایمان آورده‌اند، بکشید…».

* ﴿قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِسَاءَهُم﴾ (الأعراف/ 127).

ـ الهی قمشه‌ای: «فرعون گفت: به زودی پسرانشان را کُشته و زنانشان را زنده گذاریم».

ـ فولادوند: «[فرعون] گفت: به‌زودی پسرانشان را می‌کُشیم و زنانشان را زنده نگه می‌داریم».

ـ خرّمشاهی: «گفت به زودی پسرانشان را خواهیم کُشت و زنان [و دختران]شان را [برای کنیزی] زنده خواهیم گذاشت».

* ﴿یَقتُلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُم﴾ (الأعراف/ 141).

ـ الهی قمشه‌ای: «پسرانتان را کُشته و زنان را زنده (به اسارت و خدمت‌کاری) می‌داشتند».

ـ فولادوند: «پسرانتان را می‌کُشتند و زنانتان را زنده باقی می‌گذاشتند».

ـ خرّمشاهی: «پسرانتان را می‌کشتند و زنان [و دختران] تان را [برای کنیزی] زنده نگه می‌داشتند».

در ترجمة 9 آیه‌ای که پیشتر ذکر گردید و در آنها مادّة «ذبح» آمده است، مرحوم الهی قمشه‌ای در پنج مورد از تعبیر «کشتن» استفاده کرده است و در چهار مورد دیگر، برخی مفاهیم مانند «قربانی کردن»، «ذبح کردن» یا «سَر از تن جدا کردن» را ذکر نموده است که به نوعی به آحاد معنایی این واژه دلالت دارد. مرحوم فولادوند در تمام موارد به نحوة کُشتن، یعنی «سَر بریدن» و یا «قربانی کردن» به درستی اشاره نموده است. امّا آقای خرّمشاهی نیز همچون مرحوم الهی قمشه‌ای در پنج مورد از فعل «کُشتن» استفاده نموده است و در چهار مورد نیز به نحوة آن یعنی «سَر بریدن» و «ذبح» یا «قربانی کردن» اشاره کرده است.

3ـ2) خشیة

واژة «خشیة» همراه با دیگر مشتقّات خود، 47 بار در قرآن کریم تکرار شده است (ر.ک؛ عبدالباقی، 1384: 311 و 312). این واژه در اصل بر «ترس» دلالت دارد (ر.ک؛ الفراهیدی، 1980م.، ج 4: 284 و ابن‌فارس، 1422ق.: 299). امّا صاحبان معاجم و مفسّران ـ چنان‌چه به تفصیل در پی خواهد آمد ـ در مجموع، «خشیة» را حالت شدیدتر از ترس (خوف) می‌دانند؛ به عبارت دیگر، «خشیة» شدیدتر از ترس است و «خوف» در اصل بر نقصان و کاستی دلالت دارد. از سوی دیگر، «خشیة» به خاطر عظمت و بزرگی طرف مقابل است، هرچند که صاحب «خشیة» خود نیرومند و قوی باشد. حال آنکه «خوف»، ناشی از ضعف شخص ترسو (خائف) می‌باشد و ممکن است در مقابل امری ناچیز و خُرد اتّفاق افتد. لذا «خشیة» به معنای ترس همراه تعظیم است (الرّاغب الأصفهانی، 1412ق.: 283). لذا می‌توان آحاد معنایی واژة «خشیة» را «+ [ترس] + [از عظمت و بزرگی طرف مقابل]» بیان نمود.

بررسی نمونه‌هایی از آیات قرآن کریم که در آنها واژة «خشیة» و مشتقّات آن به کار رفته، نشان می‌دهد که مرحوم الهی قمشه‌ای، مرحوم فولادوند و آقای خرّمشاهی چندان به مؤلّفه‌های معنایی این واژه توجّه نداشته‌اند و یا دست‌کم در ترجمه‌های خود آن را انعکاس نداده‌اند. لذا در برابر واژه‌های «خشیة» و «خوف» از معادل‌های یکسان استفاده نموده‌اند.

* ﴿وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشیَةِ اللَّه … ﴾ (البقره/ 74).

ـ الهی قمشه ای: «و پاره‌ای از ترس خدا فرود آیند».

ـ فولادوند: «برخی از آنها از بیم خدا فرومی‌ریزند».

ـ خرّمشاهی: «و بعضی از آنهاست که از خشیت الهی [از کوه] فرو می‌افتد».

* ﴿فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی﴾ (البقره/ 150).

ـ الهی قمشه‌ای: «جز گروه ستمکار (معاند) که از (جدل و گفتگوی) آنان هم نیندیشید و از (نافرمانی) من بترسید».

ـ فولادوند: «پس از آنان نترسید و از من بترسید».

ـ خرّمشاهی: «پس از آنان نترسید و از من بترسید».

*﴿إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء﴾ (فاطر/ 28).

ـ الهی قمشه‌ای: «از میان اصناف بندگان، تنها مردمان عالم و دانا مطیع و خدا ترسند».

ـ فولادوند: از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می‌ترسند».

ـ خرّمشاهی: «از میان بندگان خداوند فقط دانشوران از او خوف و خشیت دارند».

* ﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشیَةِ اللَّه﴾ (الحشر/ 21).

ـ الهی قمشه‌ای: «مشاهده می‌کردی که کوه از ترس و عظمت خداوند خاشع و ذلیل و متلاشی می‌گشت».

ـ فولادوند: «یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده می‌دیدی».

ـ خرّمشاهی: «بی‌شک آن را از ترس خداوند خاکسار و فروپاشیده می‌دیدی».

چنان‌چه اشاره شد، مترجمان محترم در معادل‌گذاری «خوف» نیز تقریباً از همان معادل‌های به کار بسته در برابر «خشیة» استفاده کرده‌اند:

* ﴿فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون﴾ (البقره/ 38).

ـ الهی قمشه‌ای: «هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد».

ـ فولادوند: «بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد».

ـ خرّمشاهی: «بیمی بر ایشان نیست و اندوهگین نگردند».

* ﴿إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ (المائده/ 28).

ـ الهی قمشه‌ای: «من از خدای جهانیان می‌ترسم».

ـ فولادوند: «چراکه من از خداوند، پروردگار جهانیان، می‌ترسم».

ـ خرّمشاهی: «چراکه من از خداوند، پروردگار جهانیان، می‌ترسم».

* ﴿إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ﴾ (الأنفال/ 48).

ـ الهی قمشه‌ای: «من از خدا می‌ترسم».

ـ فولادوند: «من از خدا بیمناکم».

ـ خرّمشاهی: «من از خداوند می‌ترسم».

* ﴿وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ … ﴾ (النّساء/ 83).

ـ الهی قمشه‌ای: «و (منافقان) چون امری به آنان برسد که باعث ایمنی یا ترس (مسلمین) است…».

ـ فولادوند: «و چون خبری [حاکی] از ایمنی یا وحشت به آنان برسد…».

ـ خرّمشاهی: «و چون به ایشان خبری که مایة آرامش یا نگرانی است برسد…».

* ﴿وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا﴾ (النّور/ 55).

ـ الهی قمشه‌ای: «و به همة آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد».

ـ فولادونّد: «و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند».

ـ خرّمشاهی: «و بعد از بیمناکیشان به آنان امن و امان ببخشد».

* ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ (قریش/ 4).

ـ الهی قمشه‌ای: «همان خدایی که به آنها هنگام گرسنگی طعام داد و از ترس خطراتشان ایمن ساخت».

ـ فولادوند: «همان [خدایی] که در گرسنگی غدایشان داد، و از بیم [دشمن] آسوده‌خاطرشان کرد».

ـ خرّمشاهی: «همان که ایشان را پس از گرسنگی [آذوقه] و خوراک داد و پس از ترس و [نگرانی]، ایمن داشت».

در برخی آیات قرآنی نیز هر دو مفهوم «خشیة» و «خوف» وارد شده‌اند:

* ﴿وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ﴾ (الرّعد/ 21).

ـ الهی قمشه‌ای: «و از خدای خود می‌ترسند و از سختی هنگام حساب می‌اندیشند».

ـ فولادوند: «از پروردگارشان می‌ترسند و از سختی حساب بیم دارند».

ـ خرّمشاهی: «و از پروردگارشان می‌ترسند و از سختی حساب می‌هراسند».

* ﴿وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِم﴾ (النّساء/ 9).

ـ الهی قمشه‌ای: «و باید بترسند (از مکافات عمل خود) کسانی که اگر کودکان ناتوان از خود باقی می‌گذارند بر آنان بیم دارند».

ـ فولادوند: «و آنان که اگر فرزندان ناتوانی از خود بر جای بگذارند، بر [آیندة] آنان بیم دارند».

ـ خرّمشاهی: «و کسانی که اگر [درگذرند،] فرزندانی خُرد و ناتوان از خود باقی گذارند، برای ایشان نگرانند، باید که بترسند».

در میان آیات ذکر شده در این قسمت، در مجموع، هفت بار از واژة «خشیة» و هشت بار واژة «خوف» و مشتقّات آن آمده است. کارکرد مترجمان محترم اینگونه می‌باشد که مرحوم الهی قمشه‌ای در ترجمة واژة «خشیة» و مشتقّات آن در پنج مورد از معادل «ترس» و «ترسیدن»، یک مورد از «اندیشیدن» و در یک مورد نیز از «ترس و عظمت» استفاده کرده است. در برابر واژة «خوف» و مشتقّات آن نیز در چهار مورد از معادل «ترس»، دو مورد از «بیم»، یک مورد از «خوف و اندیشه» و در یک مورد دیگر از «اندیشه» استفاده کرده است. مرحوم فولادوند نیز در برابر واژة «خشیة» و مشتقّات آن چهار بار از معادل «ترس» و سه بار از معادل «بیم» بهره برده است. در برابر واژة «خوف» نیز از معادل‌های «بیم» (شش بار) و «ترس» و «وحشت» (هرکدام یک بار) استفاده کرده است. آقای خرّمشاهی نیز از معادل‌های «ترس» (چهار بار)، و «خشیة»، «خوف و خشیة» و «نگران» (هرکدام یک بار) در ترجمة «خشیت» و مشتقّات آن استفاده کرده است. در برابر واژة «خوف» نیز معادل‌های مختلف «ترس» (سه بار)، «بیم» (دو بار) و «نگرانی»، «ترس و نگرانی» و «هراس» (هرکدام یک بار) را قرار داده است.

بررسی و آمار مذکور نیز نشان از توجّه نکردن مترجمان محترم به آحاد معنایی واژه‌ها و عدم یکسان‌سازی در ترجمة ایشان دارد.

نتیجه‌گیری

واژة «ریب» دارای آحاد معنایی «تردید، ترس، دل نگرانی و تهمت» است. واژة «ذبح» نیز از مؤلّفه‌های معنایی کشتن و سربریدن یا قربانی کردن برخوردار می‌باشد. همچنین ترس به همراه تعظیم آحاد معنایی «خشیة» را شکل می‌دهد. در برگردان واژه «ریب» مرحوم الهی قمشه‌ای از مجموع شش مورد بررسی شده در این مقاله، در سه مورد از معادل شک، و در باقی موارد از معادل‌های شبهه، شک و ریب و حیرت و شک و ریب استفاده نموده است. مرحوم فولادوند نیز در سه مورد از معادل «تردید» و در سه مورد دیگر از «شک» بهره برده است. آقای خرّمشاهی معادل «شک» را در سه مورد و معادل‌های «تردید، مردّد، شک و شبهه‌آمیز» را در موارد دیگر به‌کار برده است. در معادل‌گذاری واژة «ذبح» نیز از مجموع نُه مورد بررسی شده، مرحوم الهی قمشه‌ای در پنج مورد از معادل «کشتن» و در موارد دیگر، از معادل‌های «قربانی کردن»، «ذبح کردن» و یا «سَر از تن جدا نمودن» استفاده کرده است. مرحوم فولادوند نیز در تمام موارد به درستی به نحوة «کُشتن» یعنی سَر بریدن یا «قربانی کردن» اشاره کرده است. امّا آقای خرّمشاهی واژة «ذبح» را در پنج مورد با «کُشتن»، و در چهار مورد دیگر با «سَر بریدن» یا «قربانی کردن» معادل‌ گرفته است.

در مورد واژة «خشیة» نیز از مجموع هفت مورد بررسی شده، مرحوم الهی قمشه‌ای در پنج مورد از معادل «ترس» و در دو مورد دیگر از معادل‌های «اندیشیدن، ترس و عظمت» استفاده کرده است. در ترجمة مرحوم فولادوند نیز در چهار مورد، شاهد معادل «ترس» و در سه مورد، معادل «بیم» می‌باشیم. همچنین آقای خرّمشاهی معادل «ترس» را در چهار مورد و معادل‌های «خشیت»، «خوف و خشیت» و «نگران» را در موارد دیگر به‌کار بسته است. بنابراین توجّه به آحاد معنایی واژگان قرآن در فرایند ترجمه می‌تواند مترجم را در ارائة معادل‌های برابر و دقیق ـ به‌ویژه در مورد واژگان قریب‌المعنی‌ـ و در نتیجه، انجام ترجمه‌ای معادل با متن قرآن یاری رساند. امّا همچنان‌که در سه نمونة بررسی شده (ریب، ذبح و خشیة) در این مقاله، ملاحظه شد که مترجمان محترم، مرحوم الهی قمشه‌ای، مرحوم فولادوند و استاد خرّمشاهی، عنایت لازم را در این موارد نداشته‌اند. در نتیجه، معادل‌های ذکر شده از سوی ایشان را می‌توان معادل‌هایی ناقص و تقریبی دانست که از سویی، خود در موارد مشابه و یکسان بدان چندان التزام نداشته‌اند و از سوی دیگر، معمولاً معادل‌های ارائه شده با واژه یا واژگان قریب‌المعنی (نظیر شک، قتل و خوف) یکسان بوده است. این آسیب چنان‌چه اشاره شد، از دقّت ترجمه، به‌ویژه ترجمة متنی شگرف و عمیق چون قرآن کریم، می‌کاهد و دقائق و ظرائف آن را به مخاطب و خوانندة ترجمه منتقل نمی‌سازد.
مراجع

قرآن کریم.

ابن‌عاشور، محمّد بن الطّاهر. (بی‌تا). التّحریر و التنویر. بی‌جا: مؤسسة التّاریخ.

ابن‌فارس، أحمد بن زکریّا. (1422ق.). معجم مقاییس اللّغه. تحقیق محمّد عوض مرعب و فاطمه محمّد اصلان. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (بی‌تا). لسان العرب. تحقیق علی شیری. چاپ اوّل. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

أبوحیان الأندلسی، محمّدبن یوسف. (1420ق.). البحرالمحیط فی التّفسیر. تحقیق صدقی محمّد جمیل. بیروت: دارالفکر.

الهی قمشه‌ای، مهدی. (1380). ترجمة قرآن کریم. چاپ دوم. قم: انتشارات فاطمة الزّهراء.

البیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418 ق.). أنوارالتنزیل و أسرارالتأویل. تحقیق محمّد عبدالرّحمن المرعشی. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

پالمر، فرانک. (1385). نگاهی تازه به معنی‌شناسی. چاپ چهارم. تهران: نشر مرکز.

الجرجانی، علی بن محمّد. (بی‌تا). کتاب التّعریفات. تحقیق محمّد صدّیق المنشاوی. القاهرة: دار الفضیلة.

خرّمشاهی، بهاءالدّین. (1386). ترجمة قرآن کریم. چاپ ششم. تهران: انتشارات دوستان.

الرّاغب الأصفهانی، حسین بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دارالقلم.

الزّمخشری، محمّد بن عمر. (1407ق.). الکشّاف عن حقائق غوامض التّنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التّأویل. بیروت: دار الکتاب العربی.

صفوی، کوروش. (1387). درآمدی بر معنی‌شناسی. چاپ سوم. تهران: انتشارات سورة مهر.

الطّبرسی، فضل بن حسن. (1377). تفسیر جوامع الجامع. ترجمة گروه مترجمان. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

ــــــــــــــــــــــــ . (1372). مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات ناصر خسرو.

الطّبری، أبوجعفر محمّد بن جریر. (1412ق.). جامع‌البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفة.

الطّریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع البحرین. تحقیق سیّد احمد حسینی. چاپ سوم. تهران: کتابفروشی مرتضوی.

الطّوسی، محمّد بن حسن. (بی‌تا)، التّبیان فی تفسیر القرآن. تحقیق احمد قصیر العاملی. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

عبدالباقی، محمّدفؤاد. (1384). المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم. چاپ چهارم. قم: نوید اسلام.

العسکری، أبوهلال. (1412ق.). معجم الفروق اللّغویّة. تحقیق سیّد نورالدّین الجزایری. قم: مؤسسة النّشر الإسلامی.

الفراهیدی، خلیل بن أحمد. (1980م.). کتاب العین. تحقیق محمّد مخزومی و ابراهیم السّامرائی. بغداد: دارالهجره.

الفخر الرّازی، أبوعبدالله محمّد بن عمر. (1420ق.). مفاتیح الغیب. چاپ سوم. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

فولادوند، محمّدمهدی. (1415ق.). ترجمة قرآن مجید. چاپ اوّل. تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.

القرطبی، محمّد بن أحمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.

لطفی پورساعدی، کاظم. (1387). درآمدی بر اصول و روش ترجمه. چاپ هشتم. تهران:مرکز نشر دانشگاهی.

By شرکت ناسار - تجارت با عراق

دکتر حبیب کشاورز عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان - گروه زبان و ادبیات عربی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *