ترجمه شعر سعدی یوسف به زبان فارسی
عنوان قصیده: أيها الحنين يا عدوّي
لي ثلاثون عاما معك / نلتقي مثل لصين في رحلة لم يلما بكل تفاصيلها / عربات القطار / تتناقص عبر المحطات / والضوء يشحب/ لكن مقعدك الخشبي/ الذي ظل يشغل كل القطارات ما زال محتفظا بكل ثوابته/ بحزوز السنين/…./ انا لم اقطع عشرات الالاف من الاميال/ ولم اطوّف في عشرات البلدان/ ولم اتعرف الاف الاغصان/ لكي تسلبني انت..الكنز ( وتحبسني في زاوية. “فاترك المقعد الآن واهبط) قطاري سيسرع بي بعد هذي المحطة / فاهبط/ ودعني أمضي الى حيث لن يتوقف يوما قطار”. |
ما سی سال است که با هم بودهایم
ما مثل دو دزد در سفری،همدیگر را میبینیم که جزییاتش کاملاً پنهان است با عبور از هر ایستگاه تعداد واگنهای قطار کم میشود نور کمرنگ تر میشود اما صندلی چوبی تو، که همهی قطارها را اشغال کرده هنوز دوستان باوفایش را دارد حکاکی سالها من دهها هزار مایل را سفر نکردم در کشورهای زیادی پرسه نزدم راههای زیادی را نمیشناختم چنان که توانستی حالا بیایی، گنجینه ام را بدزدی و مرا به دام انداختی حالا از روی صندلیات پاشو و از قطار برو بیرون قطار من پس از این ایستگاه با سرعت پیش خواهد رفت پس برو بیرون و بگذار من بروم به جایی که هیچ قطاری توقف نخواهد کرد. “برگردان:مجتبی پور محسن” |
ترجمه شعر سعدی یوسف به زبان فارسی