فحش به زبان عربی
ترجمه فحش (دشنام) به زبان عربی سب یا شتم است
چند نمونه از دشنام هایی که در زبان عربی فصیح کابرد دارد
وغد: پست و رذل
مخبل: دیوانه
سفیه: کودن
أخرق: نادان
همچنین بخوانید : مادر قهوه به چه معناست
شَتَمَ : شَتْماً و مَشْتَمَهً و مَشْتِمَهً و مَشْتُمَهً و تَشْتَاماً هُ : به او دشنام گفت
– شَتْماً هُ : در ناسزاگوئى بر او چیره شد .
بدگویی کرد ، فحش داد ، بد وبی راه گفت ، ناسزا گفت ، ناسزاگویی کرد ، هتاکی کرد
شَتَّمَ : تَشْتِیماً هُ : در دشنام دادن و ناسزاگوئى زیاده روى کرد .
شَتُمَ : شَتَامَهً : بدقیافه و زشت شد .
—
شتم (لسان العرب)
الشَّتْمُ: قبیح الکلام ولیس فیه قَذْفٌ.
والشَّتْمُ السَّبُّ، شَتَمَه یَشْتُمُه ویَشْتِمُه شَتْماً، فهو مَشْتُوم، والأُنثى مَشْتُومه وشَتِیمٌ، بغیر هاء؛ عن اللحیانی: سَبَّهُ، وهی المَشْتَمَهُ والشَّتِیمه؛ وأَنشد أَبو عبید: لَیْسَتْ بمَشْتَمهٍ تُعَدُّ، وعَفْوُها عَرَقُ السِّقاءِ على القَعُودِ اللاَّغِبِ یقول: هذه الکلمه وإِن لم تُعَدَّ شَتْماً فإِن العَفْو عنها شدید.
والتَّشاتُمُ: التَّسابُّ.
والمُشاتَمهُ: المُسابَّهُ؛ وقال سیبویه فی باب ما جَرى مَجْرى المَثَل: کلُّ شَیءٍ ولا شَتِیمهُ حُرٍّ وشاتَمه فَشَتَمه یَشْتُمه: غَلَبَه بالشَّتْمِ.
ورجل شَتَّامهٌ: کثیر الشَّتْمِ. الجوهری: والشَّتِیمُ الکَریهُ الوجه، وکذلک الأَسَدُ. یقال: فلان شَتِیمُ المُحَیّا، وقد شَتُمَ الرجلُ، بالضم، شَتامَهً؛ وأَنشد ابن بری للمَرَّار الأَسَدِیّ: یُعْطِی الجَزیلَ ولا یُرى، فی وَجْهِهِ لخَلِیلِه، مَنٌّ ولا شَتْمُ قال: وشاهد شَتامَهً قول الآخر: وهَزِئْن مِنِّی أَن رَأَیْنَ مُوَیْهِناً تَبْدُو علیه شَتامَهُ المَمْلُوکِ والاشْتِیامُ: رَئیسُ الرُّکّابِ.
والشَّتِیمُ والشُّتامُ والشُّتامهُ: القبیح الوجه.
والشُّتامَهُ أَیضاً: السَّیِّءُ الخُلُقِ.
والشَّتامه: شِدَّهُ الخَلْقِ مع قُبْح وَجْهٍ.
وأَسدٌ شَتِیمٌ: عابسٌ.
وحمار شَتِیمٌ: وهو الکریه الوجه القبیح.
وشُتَیْم ومِشْتَمٌ: اسمان.
دمت گرم حال کردم
چندتا فحش آب دار یاد بده این چیه ؟